راسکین از این که مردم تا این حد به جزئیات بیتوجهاند رنج میبُرد. از کوردلی و شتاب جهانگردان مدرن نفرت داشت، به خصوص آنها که مفتخر بودند اروپا را ظرف یک هفته با قطار پوشش دادهاند (سفری که آژانس مسافرتی توماس کوک در سال ۱۸۶۲ ترتیب میداد): «حرکت با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت از میان مناطق حتی ارزان هم ما را قویتر، شادتر یا عاقلتر نمیکند. در جهان همیشه بیش از آنچه انسانها قادر به دیدن هستند دیدنی وجود داد، مشروط بر این که آرامتر قدم بردارند؛ در حرکت سریع، بهتر نمیبینند. چیزهای باارزش را باید دید و تعمق کرد، نه اینکه با شتاب از کنارشان عبور کرد. گلولهای که بهسرعت میرود لطفی ندارد، و انسان، اگر واقعاً انسان است، از حرکت آرام زیانی نمیبیند؛ چون سربلندیاش ابداً در رفتن نیست، بلکه در بودن است.»
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
پینوشت: همی گویم و گفتهام بارها که آلن دوباتن همان چیزیست که باید باشد. بعد از «قول» (فردریش دورنمات)، این کتاب بالینی آقای دوباتن، دومین کتابیست که برای بار دوم خواندمش و در بار دوم، حتی لذت بیشتری هم بردم.
پاسخ دادن