نگاهی به فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت

نگاهی به فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت

  • بازیگران: امیر آقایی ـ نیکی کریمی ـ سحر احمدپور و …
  • فیلم‌نامه: علی زرنگار ـ وحید جلیلوند ـ حسین مهکام
  • کارگردان: وحید جلیلوند
  • ۹۰ دقیقه؛ ۱۳۹۳
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵

 

آگهیِ درد

 

خلاصه‌ی داستان: مرد خیّری به نام جلال در روزنامه آگهی می‌کند که قصد دارد سی میلیون تومان پول را به فرد واجد شرایط بدهد. روز موعود، غلغله‌ای برای گرفتنِ پول بوجود می‌آید. دو نفر از کسانی که به شدت به این مبلغ نیاز دارند، یکی لیلاست و دیگری ستاره که هر کدام مشکلاتی در زندگی دارند …

 

یادداشت: از همان لحظاتِ آغازین که لیلا (نیکی کریمی) از مینی‌بوس پیاده می‌شود، با دیدنِ قیافه‌ی زار و نزارش (تا حدی که اگر اسم کریمی را در تیتراژ نبینیم خیلی سخت است شناختنِ او) می‌فهمیم که چه مصیبتی در زندگی کشیده است. بعد کارگردان نماهایی نشان می‌دهد از تجمع مردم و قیافه‌های درب و داغان و بی‌حال و بدبخت آن‌ها. فیلم درست مانند این چهره‌های محنت‌زده و کج و معوج، مثل زهر می‌ماند؛ مثل قیافه‌ی لیلا که بدبختی از سر و رویش می‌بارد. فیلم با سه روایت ساختارش را می‌چیند، روایت اول متعلق است به لیلا که فیلم‌ساز با نشان دادنِ خانه و زندگی درب و داغانش (نباید فراموش کرد طراحی خیلی خوبِ صحنه‌ی خانه‌ی او را که با دیدنش حسابی خودتان را در جایی نمور و به شدت فقیرانه احساس خواهید کرد)، و شوهر به کلی فلجش ـ که آبِ دهانش هم از گوشه‌ی لب سرازیر می‌شود ـ ، ما را با گرفتاری‌های او آشنا می‌کند. از آن‌جایی که این روایت کشش چندانی برای ادامه دادن نداشته و نسبت به دو روایتِ دیگر کم‌مایه‌تر بوده، نویسنده با ایجاد یک گذشته بین لیلا و جلال (مردِ خیّر) خواسته تا این روایت را کمی عمیق‌تر جلوه بدهد که البته این‌طور نمی‌شود؛ تنها اتفاقی که می‌افتد این است که علی، همسرِ فلجِ لیلا از این رابطه مطلع می‌شود، حس خیانتی در او شکل می‌گیرد، اما به دلیل بدن ناتوانش نمی‌تواند پاسخی به آن بدهد جز این‌که از لیلا بخواهد او را روی تخت دمر و پشت به او بخواباند. ایجاد این گذشته بینِ لیلا و جلال، جایگاهِ چندانی در داستان نمی‌یابد، چه اگر آن‌ها با هم رابطه‌ای هم نداشتند، جلال با توجه به شخصیتی که از او در داستان می‌بینیم، مطمئناً تا آخرین لحظه برای دادن نیمی از پول خیریه به لیلا صبر می‌کرد. اما روایت دوم کمی پر و پیمان‌تر است. بازی‌های خوبِ بازیگران، مخصوصاً بازیگر نقش ستاره که در اولین نقش سینمایی‌اش می‌درخشد و بعد برزو ارجمند در نقش برادر غیرتی او و همچنین آفرین عبیسی، تأثیر غیرقابل انکاری در قدرت این اپیزود دارد، ضمن آن‌که همان‌طور که اشاره شد، پیچ و خم‌های بیشتری هم در درام وجود دارد تا بخواهیم داستان را دنبال کنیم. البته لحظاتِ عصبی‌کننده و خشنِ درگیری بین برادر غیرتی ستاره و نامزدِ او هم موجب می‌شود کُندی روندِ روایت کمی اوج بگیرد و احتمالاً کمی کسالت از بدنِ بیننده خارج شود. در انتهای هر دو اپیزود، مردها به زن‌ها جمله‌ی «خیلی بی‌معرفتی» را می‌گویند؛ زن‌هایی که آن‌قدر برای‌شان فداکاری کرده‌اند، آن‌طور خودشان را به آب و آتش زده‌اند تا گزندی به مردان نرسد. هر چند این جمله در انتهای اپیزود دوم بهتر و بیشتر در کار می‌نشیند تا در انتهای اپیزود اول. اما اوج نگاهِ کمی و بیش شعارزده‌ی سازندگان به روایت سوم برمی‌گردد. وقتی پلیس‌ها جلال را سوار ماشین می‌کنند و او ازدحام جمعیتِ خواهانِ پول را می‌بیند، فریاد نویسنده را می‌شنویم که: ((جامعه این‌طوری‌هاست و بدبختی بیداد می‌کند!)). جلوتر هم وقتی جلالِ بغض‌کرده با همسرش از خاطره‌ی بچه‌اش می‌گوید که به دلیلِ نامردیِ مردمِ روزگار در بغلش از دنیا رفت در حالی‌که فقط با مبلغ کمی پول می‌شد نجات پیدا کند و این‌که ((این آگهیِ دردِ من بود))، هر چند انسانی‌ست اما قانع‌کننده نمی‌نماید.

۴ دیدگاه به “نگاهی به فیلم چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت”

  1. کامران گفت:

    نقد بسیار خوبی بود…سپاس
    تنها یک نکته و اون اینکه برزو ارجمند پسر عمه ی ستاره بود نه برادرش

  2. coldplay گفت:

    گویا به تازگی به شبکه نمایش خانگی اومده.من که مدتیه از فیلم های ایرانی به کل بریدم,فقط محض ارادتمندی این روزا می رم که ملبورن با بازی پیمان معادی یا همان نادر لواسانی بزرگ خودم ببینم. اما برای بی ربط نبودن به این فیلم باید عرض کنم فیلم اوسلو ۳۱ آگوست محصول نروژ را مدتی قبل دیدم و الحق فیلم شاهکاری بود.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم