چگونه پیام بدهیم
خلاصهی داستان: جا به جا شدنِ گسل سن آندریاس، موجب بزرگترین زلزلهی تاریخ میشود که تمام کالیفرنیا را به تلی از خاک تبدیل میکند. در این میان رِی به همراه همسر سابقش اِما، به دنبال بلیک، دختر گمشدهشان هستند …
یادداشت: به این میگویند فیلمی دربارهی تحکیم خانواده، کنار هم بودن، با هم متحد بودن و عاشق هم بودن. و همهی اینها در کنارِ جلوههای ویژهای خیرهکننده و جذاب و داستانی قابل شنیدن. ببینید که چطور از میان این بریز و بپاش و این هیاهو و صحنههای ترسناکِ زلزلههای مهیب و سونامیهای مخوف، خانواده در کنار هم میماند و به هم عشق میورزد. هر چه شهر بیشتر و بیشتر به تلی از خاک تبدیل میشود، ری، اِما و بلیک بیش از پیش به هم نزدیک میشوند. در میان این هیاهوست که گذشتهی این خانواده و عذابی که بر ذهنشان سنگینی میکند، عیان میشود: آنها دخترشان را در یک تفریح آبی از دست دادهاند و رِی خودش را مقصر میداند. با پیش رفتن داستان و گیر افتادن بلیک در میانِ ساختمانی که به سرعت در آب فرو میرود، مانند گذشته، صحنهی غرق شدنِ دختر، پیش چشم پدر بازسازی میشود و حالا پدر، اینبار به هیچ عنوان نمیخواهد باز هم فرزندش را از دست بدهد، پس تمام تلاش خود را میکند. آدمهای داستان، با تمام نیرو به کمک هم میآیند و یکدیگر را از مهلکه نجات میدهند، چه رِی باشد که با آن بر و بازو و توان و نیرو، دست به انواع و اقسام قهرمانبازیها میزند و از قایقسواری تا هلیکوپتررانی و تا چتربازی را بلد است و چه بِن، آن پسرِ جوان باشد که در میانهی داستان با بلیک آشنا میشود که با زور و توانِ کمِ خود، بهرحال به هر شکلی که هست در جاهای خطیر به بلیک یاری میرساند. این یعنی با هم بودن و کنار هم بودن. رِی و اِما هم در میانهی این هیاهو، به هم نزدیکتر میشوند، اِما که قرار است از رِی جدا شود و با مرد برجسازِ ثروتمندی ازدواج کند، با قرار گرفتن در کانون حادثه و با دیدنِ قهرمانبازیهای رِی و اینکه او چطور از خودش مایه میگذارد تا نجاتش بدهد، کمکم دوباره به سمتش گرایش پیدا میکند و این پیام قدیمی اما کهنه نشده را میرساند که پول نمیتواند همه چیز باشد، قلب آدمهاست که اهمیت دارد. آنها در میانِ آشوبِ بوجود آمده، دوباره عاشق هم میشوند و یکدیگر را پیدا میکنند. شاید خیلی چیزها در فیلم اضافه و بیکارکرد باشد، مثل استاد زلزلهشناسی با بازی پل جیاماتی که تأثیر خاصی در داستان ندارد، شاید یک جاهایی به احساساتگرایی مفرط و شعارزدگی انجامیده باشد و شاید جاهایی دیگر سهلانگاری در پرداخت داستان صورت گرفته باشد. اینها مهم هستند اما نه به اندازهای جذابیت فیلم و مضمون داستانش را به کل نادیده بگیریم. ببینید که چطور در انتهای داستان، وقتی همهی خانواده کنار هم جمع میشوند، رِی با نگاهی به پرچمِ همچنان برافراشتهی آمریکا در میانِ خرابههای باقیمانده از شهر میگوید: (( دوباره میسازیمش )) و این جمله نه تنها به رابطهی میانِ خودشان برمیگردد بلکه به ساختنِ شهر هم برمیگردد و البته در نگاهی تعمیمپذیرتر، به کل جامعهی آمریکا هم برمیگردد و در واقع پیامِ وطنپرستی را در خود دارد ( اینکه نگارنده با این موردِ آخری چندان میانهای ندارد، بماند ). مگر بهتر از این هم میشود پیام داد؟ لطفاً یک نگاهی به فیلمها و مخصوصاً سریالهای خودمان که داعیهی اخلاقیات و یاد دادنِ راه و روش زندگی به مردم دارند، بیندازید تا بیشتر متوجه منظورم شوید.
سلام ببخشید که سوالم ربطی به پست نداره اما میشه لطف کنید بگید حضور در جشنواره فیلم کوتاه تهران به عنوان بیننده به چه صورته؟برای عموم ازاده یا خیر؟و اینکه اگر ازاده ایا رایگانه؟شرمنده که از شما میپرسم چون هم به دبیرخونه جشنواره و هم به انجمن سینمای جوان زنگ زدم ولی هیچکدوم پاسخ ندادن.
سلام. برای عموم آزاد و رایگان است. جشنواره در پردیس چارسو برگزار می شود و امروز (چهارشنبه) روز اول جشنواره بود.
ممنون.امیدوارم در جشنواره ببینمتون.
قابلی نداشت! ممنون.