شمارهی ۵۴۰، ویژهی نوروز از راه رسید و چه شمارهی رُندی برای شروع سال جدید! البته این شماره چند روز زودتر از موعد اول ماه روی دکهها رفت، چون روزهای آینده تعطیل است و ملت به فکر مسافرت رفتن و مخصوصاً شمال رفتن و دید و بازدید و خلاصه در کردن خستگی. چون میدانید که ملت ما خیلی کار میکنند و هلاک تلاش کردن و زحمت کشیدن و یک لقمه نان حلال در آوردن هستند، در نتیجه خسته میشوند و میخواهند استراحت کنند و خب حق دارند طفلکیها … خلاصه اینکه این شماره، خیلی پروپیمان به دکهها رسید. به سبک شمارهی نوروز، خیلی از صفحههای مجله اختصاص دارد به بهاریههایی که هنرمندان مختلف نوشتهاند که چند تایشان خیلی بامزه است، مثل نوشتهی سروش صحت که پیشنهاد میکنم بخوانیدش. البته چند بهاریه هم بیشتر نوستالژیبازی آمیخته با غرغر است که گاهی در بعضی نوشتهها به «سوگنامه» پهلو میزند تا یک بهاریهی سرحال که من موافق نیستم. نمیدانم خیلی از قدیمیها، اگر پدرشان آنها را سینما مولنروژ و پارامونت و غیره نبرده بود، چه خاطرات سینمایی دیگری میداشتند؟! … اما بخش سبد نوروزی هم از بخشهای مهم شمارهی نوروز است که به فیلمهای مهم سالی که گذشت (که البته هنوز نگذشته!) میپردازد و هر نویسنده، در حد یک صفحه، آن را نقد میکند. در این شماره هم فیلمهای مهمی معرفی و بررسی شدهاند و من به ۱۹۲۲ (زاک هیلدیچ) پرداختهام. فیلمی تکاندهنده و غریب که چند سکانس موحش سینمایی سال ۹۶ متعلق به آن است. پیشنهاد میکنم حتماً فیلم را ببینید. خلاصه این که «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.
پاسخ دادن