دروغهای خوبِ شرقی
.
خلاصهی داستان: بیلی که در آمریکا زندگی میکند، متوجه میشود مادربزرگش ناینای که در چین زندگی میکند، در آستانهی مرگ قرار دارد. او برخلاف تصمیم خانوادهاش به چین برمیگردد تا روزهای آخر زندگی پیرزن کنارش باشد …
یادداشت: دومین فیلم بلند بانوی کارگردان چینی، بسیار ساده و گرم و تأثیرگذار است. فیلمی که کمی هم آدم را یاد مادر (علی حاتمی) میاندازد با این تفاوت که در فیلم حاتمی، مادر میدانست که خواهد مُرد اما در وداع مادر از این موضوع خبر ندارد. اصلاً نکتهی فیلم همین است: شک و تردید بیلی برای گفتن یا نگفتن موضوع مرگ به مادربزرگ. او تصور میکند اگر این قضیه را به پیرزن بگوید، او سعی خواهد کرد کارهایی را که تاکنون انجام نداده، انجام بدهد یا حتی این فرصت را دارد که با بقیه خداحافظی کند، اما بقیهی اعضای خانواده با این موضوع مخالفت میکنند و دلیلشان هم چندان غیرمنطقی نیست؛ آنها با توجه به رسم و رسوم چینی حرف میزنند که انگار در تقابل با افکاری بیلیست که در آمریکا بزرگ شده است. او حتی جایی از فیلم به خانوادهاش میگوید در آمریکا اگر بدانیم کسی در حال مرگ است و به او نگوییم، غیرقانونیست اما این موضوع در چین محلی از اعراب ندارد.
بیلی حتی متوجه میشود ناینای هم خودش یک بار در زندگی به چنین کاری دست زده است: موقعی که از زمان مرگ همسرش خبر داشت اما این موضوع را از او پنهان کرد. یک بار بیلی از دکترِ ناینای و در حضور خود او و البته به زبان انگلیسی (تا کسی متوجه حرفشان نشود) میپرسد: «باید بگوییم؟» و دکتر هم جواب میدهد خیلی از چینیها ترجیح میدهند که این مسئله را نگویند و این اتفاقاً اسمش دروغ گفتن نیست، «دروغِ خوب» است. در واقع حتی کسی که با علم هم سروکار دارد ترجیح میدهد بیمار روبهمرگ، از چیزی خبر نداشته باشد و فیلم در نوسان بین همین دانستن و ندانستن، گفتن و نگفتن میرود و میآید و بیننده را جذب میکند.
بیلی در نهایت قانع میشود که جواب آزمایش ناینای را عوض کند تا او در آخرین روزهای زندگیاش هم متوجه نشود بهزودی خواهد مُرد. او به این نتیجه رسیده که مطلع نبودن از زمان مرگ، ممکن است خوبیهای زیادی داشته باشد. هر چند داستان به گونهای پیش میرود که انگار ناینای اگر هم این موضوع را بداند، آنطور که سایرین تصور میکنند فرو نخواهد ریخت.
صحنههایی که در قبرستان میگذرد و ناینای با سرخوشی و خنده و شوخی، بر سر قبر شوهرش حاضر میشود و برای او گل و شیرینی هدیه میآورد و دیگران را مجبور میکند که به احترام مُرده مدام تعظیم بکنند، نشان میدهد که احتمالاً او با دانستن زمان مرگش هم چندان ناراحت و افسرده نخواهد شد و چهبسا با آغوش باز این مسئله را بپذیرد. این موضوع را هیچوقت متوجه نمیشویم و تنها میتوانیم حدس بزنیم. در واقع بیلی به همان «دروغِ خوب» که دکتر گفته بود روی میآورد. این همان خصلت شرقیست و لولو وانگ سعی میکند در این داستان تلخِ شیرین، به تفاوت خصلتهای غرب و شرق هم نگاهی بیندازید و بیننده را با گوشهای از رسومات و آیینها و ریزهکاریهای شرقی و بهخصوص چینی آشنا کند.
برای بییندهی ایرانی، این آشنایی با ریزهکاریهای زندگی شرقی شاید از همهی قسمتهای دیگرش جذابتر باشد. موضوع عروسی سوری که در یک تالار بزرگ برگزار میشود و خانواده باید غذا و شیرینی و چیزهای دیگر را با مسئول تالار هماهنگ کنند تا مهمانی هر چه باشکوهتر برگزار شود، از همان بخشهای آشنا برای بینندهی ایرانی است. یا حتی عادت سر زدن به قبرستان و گل و شیرینی آوردن و از آن جالبتر استخدام «گریهکن» برای گریه کردن بر سر مزار مُرده و از همه آشناتر، دورهمنشینیهای خانوادگی و غذا خوردن و گپ زدن و گاهی حتی بحث و جدل کردن. این لحظههاست که وانگ نشان میدهد فرهنگ شرقی با تمام ملاحظات و پنهانکاریها و «دروغهای خوب» و موارد دیگر، پر از شیرینی و نکته است.
اما پختگی خانم وانگ در ساخت و پرداخت داستانی چنین ساده، یکی از عوامل مهمیست که این شیرینیها را بیشتر هم میکند. برای نمونه توجهتان میدهم به همان نمای آغازین فیلم، جایی که تیتراژ در پسزمینهی محوی از منظرهای پر از گل و پروانه آغاز میشود و بعد ناینای در حالی که با تلفن مشغول حرف زدن است، وارد کادر میشود و انگار در میان این گلها و بوتهها جای میگیرد. آن پسزمینه در واقع تابلویی بزرگ در بیمارستان است که ناینای برای انجام آزمایشهای دور از چشم خانواده به آنجا آمده است. شاید در ابتدا کارکرد این لحظه مشخص نباشد، اما کمی که از داستان میگذرد و متوجه میشویم چی به چیست، با مراجعه به این تصویر ابتدایی، انگار ناینای را در بهشت دیدهایم، انگار او از همان ابتدا برای رسیدن به آرامش، حاضر و آماده است. کادربندیهای ساکن و دقیق کارگردان به همراه طنزی ظریف که در اغلب صحنههای فیلم جاریست، این موضوع تلخ و حتی تکاندهنده را تبدیل به داستانی شیرین و عبرتآموز میکند که میتوان از آن آموخت.
شیرینی یک دروغ خوب بی پایان… دقیقا الگوریتم رفتار شرقی ها بر ارجحیت دروغ مسرت بخش بر واقعیت هاست وخب تعارضش با دنیای غرب محل ایجاد گره در داستان های فرا مرزی در سینما میشه…ممنون از شما.
مشابه چنین داستانی رو دور و اطراف خودم چن باری دیدم و شنیدم … ممنون از شما.
ممنون از نقدتون
فیلم خوبی بود اما بنظرم بسیار بهتر هم میتونست باشه …
ایده فیلم بسیار جذاب بود اما در پرداختش میشد بهتر عمل کرد چه در بسط رابطه ناینای و بیلی چه در شناخت بیشتر و بهتر کاراکترها (بخصوص پسرای ناینای که کلا رو هوا موندن و ما افسوسشون و خستگیشون و … رو فقط در حد چند کلمه شنیدیم) و هم پرداخت عمیقتر واکنش کل خانواده به همچین خبر شوکهکنندهای
اما بازم در کل فیلم خوبی بود برای امسال
ممنون از شما. البته همهی آثار هنری، همیشه میتونن بهتر از چیزی باشن که هستن!