نیم‌نگاهی به فیلم شنای پروانه

نیم‌نگاهی به فیلم شنای پروانه

  • بازیگران: جواد عزتی ـ امیر آقایی ـ علی شادمان و …
  • فیلم‌نامه‌نویس‌ها: محمد کارت ـ حسین امیری‌دوماری ـ پدرام پورامیری
  • کارگردان: محمد کارت
  • ۱۲۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۸
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵

کیسه‌بوکس

 

خلاصه‌ی داستان: فیلم پروانه در استخر زنانه به بیرون درز می‌کند. هاشم شوهر گنده‌لات او به بهانه‌ی این که آبرویش رفته، پروانه را می‌کشد و زندانی می‌شود. حجت، برادر کوچک‌تر هاشم سعی می‌کند از خانواده‌ی پروانه رضایت بگیرد اما آن‌ها به این شرط رضایت خواهند داد که عامل پخش شدن این فیلم پیدا شود. حجت به دنبال پیدا کردن آن شخص، با واقعیت‌های عجیبی رو‌به‌رو می‌شود …

.

یادداشت: چند سالی است نسلی از فیلم‌سازان جوان به سینمای ایران وارد شده‌اند که مخاطب فریادهای‌شان را از پشت دوربین می‌شنود. تلخی، عصیان، اعتراض و خشونت، لابه‌لای داستانی که در حال روایتش هستند، به گوش می‌رسد، دیده می‌شود و مزه اش را زیر زبان‌مان حس می‌کنیم. سعید روستایی با ابد و یک روز (اینجا)، هومن سیدی با مغزهای کوچک زنگ‌زده (اینجا) به فضاهای جنوب‌شهری و شخصیت‌های به‌ته‌خط‌رسیده به شیوه‌ای بی‌پرده و گستاخانه نزدیک شدند و چشم مخاطب را با اتمسفری چرک و پلشت آشنا کردند. حتی مرتضی فرشباف با تومان و البته در فضایی دیگر، عصیان و فریاد و انرژی‌اش را با ساختن اتمسفری خفقان‌آور به رخ کشید.

این فریاد و خشم و عصیان، بیش از آن که در فیلم‌نامه نمود داشته باشد، در فضاسازی موفق (این عنصر کمتر‌دیده‌شده در فیلم‌های ایرانی لااقل یک دهه‌ی اخیر) این فیلم‌ها که مجموعه‌ی یکدستی از بازی‌ها و گریم و طراحی لباس و صحنه و البته چیره‌دستی کارگردان است، به وجود می‌آید. در واقع این فیلم‌سازان جوان، با رویکردی گستاخانه و پر از فریاد که گاهی حتی به سمت نمایش و ادابازی و جلب نظر مخاطب با دادوبیداد و سروصدا و جیغ‌وویغ بازیگران کشیده می‌شود، سعی دارند انرژی‌شان را جلوی دوربین تخلیه کنند. درست مانند بوکسوری که با قدرت به کیسه‌بوکس مشت می‌کوبد و فریاد می‌کشد. انگار این فیلم‌سازان جوان، انرژی‌شان را با فیلم‌های‌شان تخلیه می‌کنند.

محمد کارت هم فیلم‌ساز جوان اما کارکشته‌ای‌ست که در اولین فیلم سینمایی‌اش، با مشت به کیسه‌بوکس می‌کوبد و پر از انرژی‌ست. این انرژی را از همان نمای ابتدایی که دوربین دور پروانه می‌چرخد، حس می‌کنیم. مانند فیلم‌هایی که در بالا مثال زدم، شنای پروانه هم بیش از آن که از منظر فیلم‌نامه موفق باشد، در فضاسازی و چیدن آدم‌ها و به وجود آوردن اتمسفری سنگین و خفقان‌آور موفق عمل می‌کند، گیریم آن وسط‌ها، صحنه‌هایی پرخشونت و پر از جیغ و فریاد را هم به نمایش بگذارد که هیچ کارکردی ندارند به جز «شلوغ‌کاری» برای جلب مخاطب و گرفتن یقه‌ی او.

برای روشن شدن حرفم درباره‌ی چیره‌دستی کارگردان‌های نسل جدید در خلق فضا، به سکانسی نگاه کنید که حجت در شبی تاریک به سراغ معتادهای کارتن‌خواب می‌رود. پیش‌زمینه‌ی کارت به خاطر مستندهایی که ساخته و البته شناخت کامل او از اوضاع و احوال این آدم‌های تباه و رو به مرگ، منجر به خلق سکانس تأثیرگذاری شده است که گند و کثافت و تباهی از سر و کولش بالا می‌رود. حس کردن این کثافت، طبیعتاً هیچ ربطی به فیلم‌نامه ندارد، کمااین‌که از این منظر، این سکانسی‌ست اضافه و بی‌کارکرد. اما وقتی با نگاهی دیگر می‌بینیمش، متوجه می‌شویم کارت به همان کیسه‌بوکس مشت می‌کوبد، فریاد می‌کشد و انرژی‌اش را بیرون می‌ریزد. او با ساخت و پرداخت چنین صحنه‌ای می‌خواهد بگوید: «من می‌توانم میخکوب‌تان کنم».و این را جار می‌زند.

همیشه از فیلم‌نامه‌ها نالیده‌ایم اما این را ناگفته گذاشته‌ایم که کارگردانی‌های‌مان ایراد اساسی دارند. کارگردان‌های زیادی در سینمای ایران، حتی از خلق کردن ساده‌ترین چیزها جلوی دوربین عاجز هستند. آن‌ها جلوی دوربین چیزی را خلق نمی‌کنند، بلکه فقط از بازیگران و صحنه‌ها فیلم می‌گیرند و ضبط می‌کنند. برای این که نشان بدهم منظورم از «خلق» کردن چیست، به جدیدترین فیلم فاتح آکین اشاره می‌کنم. دستکش طلایی (اینجا) فیلم کارگردانی است. فیلم‌نامه در پله‌ی دوم قرار دارد. وقتی می‌توانید بوی مشمئزکننده‌ی جسدهایی را که قاتل روانی فیلم درون آن آلونک چندش‌آورش پنهان کرده است حس کنید، وقتی با دیدن آن آلونک کثافت، حال‌تان بد می‌شود و دوست دارید هر چه زودتر از آن‌جا فرار کنید و … این‌ها همه معنایش این است که آکین جلوی دوربینش چیزی خلق می‌کند. مرز بین پشت و جلوی دوربین در فیلم او خط باریک اما پررنگی‌ست که این طرف با آن طرف قابل قیاس نیست. یادم می‌آید یک بار این بحث را درباره‌ی اولین ساخته‌ی مرتضی فرشباف، بهمن پیش کشیده بودم (اینجا). حالا این فیلم‌سازان جوانی که نام برده‌ام، نشان داده‌اند که «ساختن» را بلدند؛ ساختن فضا، ساختن حس، ساختن چیزی در جلوی دوربین. گیریم نتیجه‌ی نهایی چندان راضی‌کننده نشده باشد؛ که این نارضایتی در جدیدترین فیلم‌های سیدی و روستایی بیش‌تر بود.

بچه‌خور فیلم کوتاه تحسین‌شده‌ی کارت، داستان سوءاستفاده‌گرانه و فرصت‌طلبی داشت. به مذاق من که خوش نیامد اما از همین جا پیدا بود کارگردان جوانش بلد است مجموعه‌ای از عوامل را به کار بگیرد و فضاسازی انجام بدهد. این موضوع مستقیماً به فیلم بلندش هم وارد شده است هر چند فیلم‌نامه‌ی سروشکل‌داری هم دارد که تا حدودی گلیم خودش را از آب بیرون می‌کشد، فقط تا حدودی!

حجت هدفمند است، به دنبال کسی می‌گردد، پیش‌زمینه‌هایی هم دارد و از جایی به بعد این هدفمندی او تبدیل می‌شود به عزمی راسخ برای رسیدن به نتیجه. روند فیلم‌نامه، به شکلی کلاسیک جلو می‌رود و قرار است قدم‌به‌قدم به حقیقت نزدیک شویم. فیلم‌ساز حتی از سطح اولیه‌ی داستانی که پایه‌هایش را غیرت و تعصب و جهل ساخته‌اند، به مایه‌های درامی معمایی و جنایی هم می‌رود و تلاش می‌کند کلیتی درگیرکننده بسازد.

این عوامل باعث می‌شوند فیلم جذاب جلو برود، اما باز هم مانند همیشه‌ی فیلم‌های ایرانی، چیزهایی باید کش پیدا کند، به حاشیه برود و ناموزون شود. نیم ساعت پایانی شنای پروانه آن‌قدر بی‌جهت کش پیدا می‌کند که عصبیت جاری در داستان، به اعصاب‌مان فشار می‌آورد و ماجرا را پس می‌زنیم. و ناگفته پیداست که باز هم این‌جا مشکل فیلم‌نامه خودش را نشان می‌دهد. و تدوین گر  هم کمکی به کوتاه شدن فیلم نمی‌کند. البته که کوتاهی‌های دیگری در زمینه‌ی فیلم‌نامه، شنای پروانه را عقب نگه می‌دارد، مانند آن جا که حجت با اسلحه‌ی بی‌هوش‌کننده به دنبال گروگان‌ها می‌افتد تا دوباره دستگیرشان کند و باز هم وقتی با دقت نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم هر چه‌قدر که این سکانس از لحاظ منطق داستانی، بی‌معنا و ضعیف است، از لحاظ سروشکل و ساخت و پرداخت و کارگردانی، تأثیرگذار از کار در آمده است. که این موضوع، جمله‌های آغازین این نوشته را بیش از پیش اثبات می‌کند.

اولین فیلم محمد کارت، می‌توانست فیلم موفق‌تری باشد. می‌توانست بیش از این‌ها یقه‌ی مخاطب را بگیرد و رها نکند. می‌توانست فیلم تأثیرگذارتری باشد، اما نیست. بی‌جهت طولانی‌ست و این طولانی بودن ضربه‌ی اصلی را به روایت می‌زند. کارت با مشت‌هایی محکم روی کیسه‌بوکس می‌کوبد و با فریادهایی از ته گلو، خشم و انرژی‌اش را تخلیه می‌کند اما زیاده‌روی در هر کاری، خوب نیست. در نهایت چیزی که از شنای پروانه در ذهن می‌ماند، همان فضاسازی موفق و چشمگیرش است.

 

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم