در حقیقت تمام مردم، خواهان جنگاند. جنگ در واقع نوعی ساده کردن زندگی است؛ انسان با آن احساس سبکی میکند. مردم زندگی را اغلب سخت بغرنج و پیچیده میپندارند. البته با رویهای که آنها زندگی میکنند، غیر از این هم نمیتواند باشد. زندگی در ذات خود به هیچوجه پیچیده نیست؛ برعکس، مشخصهی بزرگ زندگی سادگی آن است؛ اما به نظر میرسد آنها هرگز آن را درک نمیکنند و نمیفهمند. بهترین کار آن است که زندگی را همانگونه که هست به حال خود واگذارند؛ اما آنها هرگز نمیتوانند زندگی را به حال خویش وانهند و آن را در راه عجیب و غریب به کار نگیرند. با همهی این اوصاف در تصورشان زندگی بسیار لذتبخش و زیباست!
.
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
.
پینوشت: واقعاً رمان خاصی نیست. مدتهاست که دیگر رمان جذابی نخواندهام و این را یک بار دیگر هم گفته بودم. نمیدانم، شاید هدفگیریام بد شده است! این رمان سال ۱۹۴۴ به بازار آمد و شرح حال کوتولهای شرور و بدطینت است که در دربار یکی از سلاطین قرون وسطای ایتالیا زندگی میکند. کل کتاب، از طریق خاطرات روزانهای که کوتوله نوشته به مخاطب منتقل میشود. این کوتوله، با نگاهی فلسفی و تلخ به زندگی چشم دوخته و نفرت انسانها از خودش را ناشی از درونیات سیاه آنها میداند.
راستش اصلاً داستان جذابی نیست، اما به هر حال خواندن عقاید این کوتوله هم چندان خالی از لطف نیست. شاهد مثالش همین پاراگرافیست که اینجا آوردهام. کوتوله گاهی ایدههای تکاندهندهای مطرح میکند و این چند خط بالا یکی از آنهاست. شاید با خواندن همین چند خط، متوجه بشویم که این همه جنگ و دعوا و خونریزی در دنیای امروز از کجا ناشی میشود. لطفاً با دقت این چند خط را چند بار بخوانید.
.
پاسخ دادن