کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نود و دو

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نود و دو

 

۱

  • نام فیلم: بنشی‌های اینیشرین (The Banshees of Inisherin)
  • کارگردان: مارتین مک‌دانا
  • محصول: ۲۰۲۲

پدرایک متوجه می‌شود رفیق شفیقش، کالم، دیگر دوست ندارد با او هم‌کلام شود. پدرایک سعی می‌کند پی ببرد چرا کالم از او دوری می‌کند…

فیلم آن‌قدر ساده و با یک گره کودکانه آغاز می‌شود که باورمان نمی‌شود قرار است به کجاها برسد، که مک‌دانا چه‌گونه قرار است ذره‌ذره جوری پیش برود که این موضوعِ به‌ظاهر ساده، تبدیل به فاجعه‌ای عظیم شود، که تبدیل شود به بررسی روابط انسان‌ها، به بررسی تأثیر تغییرات اجتماعی (از جمله جنگ و درگیری) روی آن‌ها و همچنین به بررسی تأثیر فضای زندگی انسان‌ها بر ذهنیات و منش‌شان. فکرش را نمی‌کنیم اما مک‌دانا به‌خصوص با دیالوگ‌های مثل همیشه درجه‌یکش، چنان مسحورکننده است که مجاب‌مان می‌کند می‌شود از یک ایده‌ی ساده به عمقی رسید که احتمال غرق شدن هم در آن وجود دارد. طنز ظریف و ریزبافت، در کنار رفتار ترسناکِ آدم‌هایی که ادعای «خوب» بودن‌شان دنیا را برمی‌دارد، به فیلم جدید مک‌دانا تعادل غریبی می‌بخشد که فقط از پس او برمی‌آید. دیوانگی غریبی در فیلم جاری‌ست که هر چند شوخی به نظر می‌رسد اما شوخی برنمی‌دارد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۲

  • نام فیلم: خیزش، غرش، قیام (Rise Roar Revolt)
  • کارگردان: آر.آر.راجامولی
  • محصول: ۲۰۲۲

حکایت دو مبارز هندی که بر ضد انگلیسی‌های اشغال‌گر می‌جنگند و در نهایت با هم متحد می‌شوند…

فیلمی از جنوب هند که با سرمایه‌ای عظیم ساخته شد و تبدیل شد به سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای هند. داستان آمیخته با افسانه‌سرایی و قهرمان‌پردازی‌اش، آن‌جایی که در کنار جنگیدن و خون‌ریزی و کشتار قرار می‌گیرد و از بین بردن دشمن را افتخار می‌داند بدون این که قهرمانانش کوچک‌ترین عذاب وجدانی از لت‌وپار کردن آدم‌ها حس کنند، همه‌چیز خراب می‌شود. در این دوره و زمانه‌ی پرآشوب، صحه گذاشتن روی جنگ و خون‌ریزی واقعاً قابل تحمل نیست.

۳

  • نام فیلم: دختری در تصویر (Girl in the Picture)
  • کارگردان: اسکای بورگمن
  • محصول: ۲۰۲۲

جسد زن جوانی در حاشیه‌ی بزرگراه پیدا می‌شود و تحقیق برای یافتن هویت او، به داستان پرپیچ‌وخم و عجیبی می‌رسد که دردناک است…

مستندی غم‌انگیز و جذاب از زندگی عجیب دختری که مقهور سرنوشتی شوم و ترسناک شد. هر چه جلوتر می‌رویم، گره‌ها باز می‌شوند و حکایت زندگی دختر برای‌مان واضح‌تر می‌شود. او را تنها در عکس‌ها می‌بینیم اما انگار حضورش بیش از آن‌هایی که مقابل دوربین نشسته‌اند و راجع بهش حرف می‌زنند، حس می‌شود. اصولاً همین آدم‌های مقابل دوربین، با کم‌کاری‌ها، بی‌توجهی‌ها، ناکارآمدی‌ها و بی‌مهری‌ها، باعث می‌شوند دختر زیبای داستان به سرنوشتی شوم دچار شود.

۴

  • نام فیلم: رجب ایودیک ۷ (Recep Ivedik 7)
  • کارگردان: توآن گوکباکار
  • محصول: ۲۰۲۲

رجب به خانه‌ی پدری‌اش در روستا می‌رود تا به زندگی ادامه بدهد. او متوجه می‌شود یک شرکت ساخت‌وساز قرار است خانه‌های روستاییان را بخرد و به جایش شهرکی مدرن بسازد. رجب با همدستی زنان روستا سعی می‌کند جلوی این شرکت را بگیرد…

فیلم حوصله‌سربر، تکراری و خسته‌کننده‌ای‌ست. ایده‌های دم‌دستی و شوخی‌های بی‌نمک به همراه یک خط داستانی کاملاً قابل‌پیش‌بینی و پر از گیروگرفت، هفتمین رجب ایودیک را هم مانند قسمت‌های قبلی به فیلمی بی‌اهمیت و بی‌معنا تبدیل می‌کند.

۵

  • نام فیلم: سیزده جان (Thirteen Lives)
  • کارگردان: ران هاوارد
  • محصول: ۲۰۲۲

چند نوجوان تایلندی در غاری تودرتو گرفتار می‌شوند و ریزش شدید باران‌ موسمی هم باعث می‌شود هیچ راه فراری نداشته باشند. همه بسیج می‌شوند تا نوجوان‌ها را برهانند و برای این کار از غواص‌های حرفه‌ای آمریکایی هم استفاده می‌شود…

فیلم زیبای ران هاوارد، که از یک اتفاق واقعی الهام گرفته است، درباره‌ی اهمیت جان آدم‌ها حرف می‌زند. نگاه بی‌طرفانه‌ی هاوارد به تمام آدم‌های درگیر داستان، تماشایی‌ست. از یک طرف مردم محلی را می‌بینیم که به دعا و نیایش متوسل شده‌اند تا بلکه بچه‌های‌شان را زنده ببینند. نگاهی که درست مقابل دیدگاه واقع‌گرایانه و طبعاً تلخ غواص آمریکایی که ویگو مورتنسن نقشش را بازی می‌کند قرار می‌گیرد؛ او اعتقاد دارد بچه‌ها از آن غار زنده بیرون نخواهند آمد. اما همین آدم در جایی از داستان ناچار می‌شود دست‌بندی را که مادر یکی از بچه‌ها درست کرده، از او بگیرد و با خودش به غار ببرد و به بچه‌ی موردنظر تحویل بدهد. انگار او هم در این شرایط بحرانی متوجه شده که اگر اجازه بدهد دیگری در خلوت خودش به دعا بپردازد، هیچ ضرری نخواهد داشت. در نهایت این عمل‌گرایی و واقع‌گرایی در کنار آن دعا و نیایش قرار می‌گیرد تا به نتیجه‌ی خوب نهایی ختم شود. حضور فرماندار مهربان روستا و البته مردمی که حاضر می‌شوند زمین‌های زراعی‌شان را برای منحرف کردن آب‌هایی که داخل غار می‌ریزد، زیر آب ببرند و برای کمک، محصولات‌شان را نادیده بگیرند، سیزده جان را به فیلمی گرم و درست و البته هیجان‌انگیز و انسانی تبدیل می‌کند و این پیام را می‌دهد که: «آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت.»

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۶

  • نام فیلم: مثلث غم (Triangle of Sadness)
  • کارگردان: روبن اوستلند
  • محصول: ۲۰۲۲

یک زوج که در کار مدلینگ هستند، به قایقی تفریحی می‌رود و در مهمانی عده‌ای ثروتمندِ بی‌دغدغه شرکت می‌کنند؛ مهمانی‌ای که هر چه جلوتر می‌رود، ترسناک‌تر می‌شود…

قسمتی که در کشتی می‌گذرد، مهمانی‌ای که به اثر تکان‌های شدید به کثافت کشیده می‌شود، مهمان‌هایی که غذاهای فوق گران و رفتارهای پوشالی‌شان تبدیل به استفراغ می‌شود و سروکله‌شان را به گند می‌کشد، بهترین قسمت فیلم است. در این بخش، اوستلند، فضایی سیاه اما طنازانه می‌سازد که طی آن نقد تند و صریحی به قشر ثروتمندِ بی‌دردی می‌کند که دنیای کوچک و نامتعادل‌شان با موج‌های دریا به تلاطم می‌افتد و کثافت‌های جمع‌شده در زیر زندگی‌های‌شان مانند فاضلاب دستشویی‌های کشتی بیرون می‌ریزد و همه‌جا را به افتضاح می‌کشاند. در این بخش، همه‌چیز خوب ساخته و پرداخته شده است، از آن تکان‌های کشتی و کج‌کج راه رفتن‌های آدم‌ها تا شروعِ نرم‌نرمِ تهوع‌ها و حال‌خرابی‌ها و کثافت‌کاری‌ها. ذره‌ذره به عمق فاجعه می‌رویم تا به بهترین شکل ممکن با انسان‌هایی آشنا شویم که چیزی جز لباسی که می‌پوشند و غذاهای عجیبی که می‌خورند و تفریحات غریبی که انتخاب می‌کنند و وسواس‌های بیمارگونه‌ای که دارند، نیستند. اما بعد از این که چند تا از سرنشین‌های کشتی به جزیره‌ای وارد می‌شوند و در آن جا فیلم‌ساز می‌خواهد جامعه‌ای را معادل‌سازی کند، همه‌چیز بهم می‌ریزد. دُزِ شعار (هر چند به نظر می‌رسد بخشی از این شعارزدگی عامدانه است) بالا می‌زند و معادل‌سازی‌های فیلم‌ساز شبیه فیلم‌های عقب‌مانده‌ای‌ست که تصور می‌کنند حرف‌های گنده‌ای برای زدن دارند، اما فقط «تصور می‌کنند»!

۷

  • نام فیلم: پادشاهی: آشین از شمال (Kingdom: Ashin of the North)
  • کارگردان: کیم سئونگ هون
  • محصول: ۲۰۲۱

آشین در سیر ماجراجویی‌های خود تنها فردی از جورچن است که زنده می‌ماند. زمانی‌که او با اجساد خانواده و اطرافیانش روبه‌رو می‌شود انگیزه‌ی انتقام درونش شکل می‌گیرد. آشین روزها و شب‌های متوالی را با تمرینات سخت و با فکر انتقام می‌گذراند و تا جایی پیش می‌رود که تبدیل به جاسوس جوسئون می‌شود. او ابتدا مردم پاجووی را مقصر می‌داند و تنها هدفش گرفتن انتقامِ خون پدرش است اما به‌مرور زمان متوجه می‌شود باید به ‌جای پاجووی از جوسئون انتقام بگیرد…

بعد از تماشای فیلم کاشف به عمل آمد که ظاهراً اپیزودی ویژه از سریالی تلویزیونی بوده و به این ترتیب بدون این که حتی یک صحنه‌ی جذاب نصیبم شود، تماشایش را روی دور تند، به اتمام رساندم! تلفیق ژانر تاریخی و ترسناک آن هم از نوع زامبی، چیزی‌ست که کره‌ای‌ها پیش از این در فیلم‌هایی بسیار بهتر آن را آزموده‌اند.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۸

  • نام فیلم: درخت خاموش (Silenced Tree)
  • کارگردان: فایسال سویسال
  • محصول: ۲۰۲۰

حیاتی، نویسنده‌ای‌ست که هم در نوشتن اثری جدید و هم در رابطه‌ی زناشویی‌اش به بن‌بست رسیده است. او که زیر سایه‌ی خاطره‌ای ترسناک در بچگی دست و پا می‌زند، سعی می‌کند برای رفع مشکلاتش اقدامی انجام بدهد…

فیلمی کش‌دار که ظرفیت دو ساعت را ندارد. شخصیت اصلی این فیلم من را یاد شخصیت اصلی فیلم درجه‌یک لوییس بونوئل، جنایت‌های آرچیبالد دلا کروز می‌اندازد که فقط در ذهنش زن‌ها را به قتل می‌رساند اما در واقع بخاری از او بلند نمی‌شود!

۹

  • نام فیلم: دوستم داشته باش، دوستم نداشته باش (Love Me, Love Me Not)
  • کارگردان: تاکاهیرو میکی
  • محصول: ۲۰۲۰

یونا، دختر نوجوانی‌ست که به پسر جذاب مدرسه‌شان علاقه دارد اما از بیانش خجالت می‌کشد. او متوجه می‌شود که ریو برادر ناتنی دوست نزدیکش آکاری است، اما خبر ندارد که ریو علاقه‌ای پنهان به خواهر نانتی‌اش آکاری دارد…

یک عاشقانه‌ی نرم و نازک درباره‌ی عشقی ممنوعه و نوجوان‌هایی که سعی می‌کنند درست و غلط این علاقه‌ها و عشق‌ها را تجربه کنند. کمی طولانی‌ست اما برای سرگرم شدن فیلم بدی هم نیست.

۱۰

  • نام فیلم: روح سرگردان (Spiritwalker)
  • کارگردان: یون جائه جئون
  • محصول: ۲۰۲۰

مردی که حافظه‌اش را از دست داده، هر دوازده‌ساعت یک بار، در جلد آدم جدیدی فرو می‌رود. او سعی می‌کند این اتفاق عجیب و غیرقابل‌توضیح را حل کند…

این‌جا با یک ایده‌ی سیندرلایی، شاهد داستان پرپیچ‌وخمی هستیم که مدام سعی می‌کند به تماشاگر رودست بزند. یک مرد در قالب چند مرد فرو می‌رود و در گیجی کامل، سعی می‌کند بفهمد دلیل این اتفاق چیست. طبعاً شبیه بودن اسم‌های کره‌ای و البته چهره‌های‌شان یکی از عواملی‌ست که باعث می‌شود حل پیچیدگی فیلم کمی دقت بیش‌تری طلب کند!

۱۱

  •  نام فیلم: حکایت (The Tale)
  • کارگردان: جنیفر فاکس
  • محصول: ۲۰۱۸

جنیفر که از زنان قربانی آزار جنسی مستند می‌سازد، با پیدا شدن خاطره‌هایی که در کودکی‌ و نوجوانی‌اش نوشته، به گذشته پرتاب می‌شود؛ او خودش هم در دوران نوجوانی مورد تعرض مربی سوارکاری‌اش قرار گرفته است. جنیفر که با یادآوری خاطرات، دچار عصبانیت و استرس می‌شود، تصمیم می‌گیرد جست‌وجو برای یافتن مربی متجاوز را آغاز کند…

فیلم با تلفیق حال و گذشته، ریتم جذابی به‌وجود می‌آورد که گاه تبدیل به واگویه‌های ذهنی جنیفر نیز می‌شود. او با کودکی‌های خودش در گذشته حرف می‌زند و از او سئوال می‌پرسد. سئوال‌هایی که جواب‌های راحتی نخواهند داشت. فیلم سعی می‌کند به مضمون بسیار مهم آزار جنسی کودکان بپردازد و از این طریق نشان بدهد که وقایع گذشته‌ی زنانِ مورد آزارواقع‌شده، تا چه حد می‌تواند روی روح و روان‌شان تا سال‌های سال تأثیر بگذارد.

۱۲

  • نام فیلم: سرزمین خیالی (A Land Imagined)
  • کارگردان: سیئو هووا یئو
  • محصول: ۲۰۱۸

یک کارگر چینی که در سنگاپور مشغول کار است ناپدید می شود و یک پلیس بی‌خواب سنگاپوری در پی یافتن او برمی‌آید …

فیلم به شکلی سوررئال‌گونه حال و گذشته را تلفیق می‌کند. روند ملایم داستان، با غلبه‌ی نورهای قرمز و تند، فضایی مالیخولیایی می‌سازند که انگار ذهنیت آشفته‌ی پلیس بی‌خواب داستان را بازنمایی می‌کند. هر چه می‌گذرد، این پلیس بیش از پیش در ماجرای مرموزانه‌ی کارگر چینی حل می‌شود و گاهی حتی انگار بخشی از هویت کارگر را به خود می‌گیرد؛ به مکان هایی که کارگر سر زده، سر می‌زند و حتی روی تخت او می‌خوابد. کافی‌نت، محل تلاقی اصلی شخصیت‌ها و آشنایی آ‌ن‌ها با هم است که طی روند روایت، جنبه‌ای معماگونه و رازآمیز پیدا می‌کند.  سرزمین خیالی از آدم‌های تک‌افتاده‌ای حرف می‌زند که آرزوی‌شان رسیدن به ثبات و صلح است. چیزی که در دور و زمانه‌ی ما، چندان قابل دسترسی به نظر نمی‌رسد. شهر پرنوری که آن طرف دریاچه جزو موتیف‌های ثابت فیلم است، انگار سرزمین خیالی را بازنمایی می‌کند که آدم‌های داستان قصد دارند به آن دسترسی پیدا کنند.

۱۳

  • نام فیلم: دی پالما (De Palma)
  • کارگردان‌ها: نوآح بامباک ـ جیک پالترو
  • محصول: ۲۰۱۵

زندگی و آثار برایان دی پالما، کارگردان معروف آمریکایی، توسط خودش مرور می‌شود…

ساختار مستند، ساده و صمیمانه است؛ دی پالمای بزرگ، جلوی دوربین نشسته و حرف می‌زند. هیچ آدم دیگری در کار نیست، فقط دی پالماست و دوربین. در واقع متوجه می‌شویم قرار نیست دی پالما را از زاویه‌ی دید دیگران هم ببینیم و بشناسیم. او فقط قرار است درباره‌ی خودش حرف بزند. او درباره‌ی زندگی‌اش، فیلم‌هایش و علاقه‌مندی‌هایش حرف می‌زند که منبع مهمی برای دی پالمادوستان حساب می‌شود.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۴

  • نام فیلم: سفر به مرکز زمین (Journey to the Center of the Earth)
  • کارگردان: اریک برویگ
  • محصول:۲۰۰۸

پروفسور اندرسون به همراه برادرزاده‌اش سفری عجیب به مرکز زمین انجام می‌دهند. سفری که قرار است طی آن ثابت شود که تخیلات ژول ورن در رمان سفر به مرکز زمین، همگی واقعی است…

اینجا دیگر برعکس نسخه‌های قبلی، از روی رمان ژول ورن اقتباس نشده است، بلکه از آن استفاده شده تا دوستداران ژول ورن همچنان از تخیلات بی‌حدومرزش لذت ببرند. فیلمی مهیج، سبک و سرگرم‌کننده که اصلاً انگار در عمق زمین نمی‌گذرد!

۱۵

  • نام فیلم: دست‌های قدرت (Pushing Hands)
  • کارگردان: آنگ لی
  • محصول: ۱۹۹۱

آقای چو، پیرمردی‌ست که برای دیدار با پسر و عروسش به آمریکا آمده است. شرایط متفاوت زندگی در آمریکا، بین او و عروس آمریکایی‌اش اختلاف‌هایی پیش می‌آورد…

ده دقیقه‌ی ابتدایی فیلم خیلی جالب است؛ همه چیز در سکوت می‌گذرد. پیرمردی با ظاهر آسیای شرقی، کارهای روتین خودش را انجام می‌دهد که یادآور آداب و رسوم چشم‌بادامی‌هاست. از آن طرف دختری جوان با ظاهری غربی، که در همان خانه زندگی می‌کند، به کارهای خودش می‌پردازد که سنخیتی با کارهای پیرمرد ندارد. مخاطب از خودش می‌پرسد این‌ها کیستند و چه می‌کنند. کم‌کم ماجرا روشن می‌شود و آن ایده‌های اولیه‌ای که در همین ده دقیقه رونمایی شده بود، به کل اثر هم تسری پیدا می‌کند تا آنگ لی تفاوت‌های فرهنگی دو ملت را در یک خانواده بازنمایی کند و نشان بدهد که با وجود این تفاوت‌ها همچنان می‌توان در کنار هم زیست.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۶

  • نام فیلم: شکم آرشیتکت (The Belly of an Architect)
  • کارگردان: پیتر گرین‌اوی
  • محصول: ۱۹۸۷

یک آرشیتکت معروف، برای برگزاری نمایشگاه به ایتالیا سفر می‌کند اما در حین کارهایش متوجه می‌شود مبتلا به سرطان شده است و زمان زیادی ندارد…

بازبینی فیلم بعد از سال‌ها، همچنان سبک عجیب گرین‌اوی در ساخت و پرداخت داستانش را در چشم مخاطب می‌نشاند. پس‌زمینه‌ی شخصیت‌ها بناهای عظیم و پیچیده‌ای‌ست که اکثرشان توسط اتی‌ین لوییس بوله، معمار معروف فرانسوی، ساخته شده‌اند. گرین‌اوی با چنین میزانسنی بیش از پیش نشان می‌دهد که دغدغه‌ی زندگی و مرگ و زوال دارد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۷

  • نام فیلم: سفر شگفت‌انگیز به مرکز زمین (Viaje al centro de la Tierra)
  • کارگردان: خوآن پیکور سیمون
  • محصول: ۱۹۷۶

پروفسور لیندن بروک به همراه یارانش به عمق زمین سفر می‌کنند تا دنیایی جدید کشف کنند…

یک فیلم مهجور از سینمای اسپانیا که نسخه‌ای نه‌چندان جذاب از رمان ژول ورن ارایه می‌دهد. نسخه‌ای که غول‌ها و لاک‌پشت‌ها و جهان زیرزمینی‌اش حتی از نسخه‌ی بیست سال قبل خود ساخته‌ی هنری لوین هم عقب می‌ماند.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۸

  • نام فیلم: سفر به مرکز زمین (Journey to the Center of the Earth)
  • کارگردان: هنری لوین
  • محصول: ۱۹۵۹

پروفسور لیندن بروک تصمیم می‌گیرد به مرکز زمین برود. در این سفر عجیب، کسانی او را همراهی می‌کنند …

بهترین اقتباس از رمان سفر به مرکز زمین ژول ورن. فیلم با یک طراحی صحنه‌ی درجه‌یک و استفاده از تمهیدات سینمایی برای نشان دادن جانوران عظیم‌الجثه‌ی ماقبل تاریخی، آن‌قدر در بازنمایی عجایب رمان ورن موفق است که می‌توانیم این فیلم را وفادارترین اقتباس نیز بدانیم. هر چند در قسمت‌هایی به دلیل مدیوم سینما، تغییراتی هم صورت گرفته است. مانند حضور یک زن همراه مردهایی که به عمق زمین می‌روند و البته اردکی که ماجراهایی را رقم می‌زند!

۱۹

  • نام فیلم: عشاق مصلوب (The Crucified Lovers)
  • کارگردان: کنجی میزوگوچی
  • محصول: ۱۹۵۴

قرن هفدهم. ژاپن. اوسان با  ایشون طومارسازی ثروتمند ازدواج کرده است. وقتی اوسان به اشتباه متهم به داشتن رابطه با بهترین کارگرشان موهی می‌شود، آن دو به شهر فرار می‌کنند. ایشون به مردان خود دستور می‌دهد آن‌ها را پیدا کرده و از هم جدا کنند…

سرنوشت محتوم شخصیت‌های داستان جایی همان اواسط فیلم که زوجی عاشق را به مسلخ می‌برند، به بیننده هشدار داده می‌شود. عشقی که ناخواسته به وجود آمده‌ است، کم‌کم جنبه‌ای جدی به خودش می‌گیرد و میزوگوچی با روایت این داستان که انگار با افسانه‌ها آمیخته شده، سعی می‌کند مانند داستان آخرین گل داودی باز هم زنی مظلوم را در مرکز روایت بگنجاند که برای عشق پنهانش فداکاری می‌کند تا او در امان بماند.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۲۰

  • نام فیلم: دختر شهری (City Girl)
  • کارگردان: مورنائو
  • محصول: ۱۹۳۰

لم که برای فروش محصول مزرعه‌شان به شیکاگو رفته، با دختری به نام کیت آشنا می‌شود و به او دل می‌بازد. او دختر را به روستای محل زندگی و نزد خانواده‌اش می‌آورد در حالی که پدر اصلاً از کار پسر راضی نیست…

قصه‌ی عشقی که این بار قرار است توسط سخت‌گیری‌های یک پدر نقش بر آب شود، در نهایت ختم به خیر می‌شود. این فیلم به قدرت فیلم‌های دیگر مورنائو نیست و برخلاف آثار دیگر او نکته‌ی چشمگیری ندارد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم