کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ صد

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ صد

۱

  • نام فیلم: بی‌بدن
  • کارگردان: مرتضی علی‌زاده
  • محصول: ۱۴۰۲

دختر یک خانواده ناپدید می‌شود. شواهد این‌طور نشان می‌دهند که دختر توسط دوست‌پسرش به قتل رسیده باشد. پسر دستگیر می‌شود و خانواده‌ها درگیر ماجرا می‌گردند در حالی که هیچ جسدی از دختر پیدا نشده است …

بی‌بدن فیلمی آشفته، سطح پایین و به‌شدت بدفرم است که حتی توانایی ساختنِ یک صحنه‌ی درست و یک شخصیت درست را ندارد. فیلمی بی‌جهت اعصاب‌خردکن با الناز شاردوستی که اشکش دم مشکش است، سروش صحت و پژمان جمشیدی‌ای که اصلاً خوب نیستند و نوید پورفرجی که معلوم نیست آن وسط چه می‌کند. فیلمی بدون یک شخصیت مرکزی که بتوان همراهش شد و بدون هدفی مشخص با یک پایان‌بندی بی‌معنا که باز محسن چاوشی آمده وسط که موضوع را جمع کند! فیلمی سرِ کاری که  به جای نقد قوانین در خصوص اعدام، مردم را مقصر اصلی قلمداد می‌کند.

۲

  • نام فیلم: جنگل پرتقال
  • کارگردان: آرمان خوانساریان
  • محصول: ۱۴۰۱

سهراب نمایش‌نامه‌نویس ناموفقی‌ست که به‌تازگی به عنوان معلم در یک مدرسه مشغول به کار شده است. او انسان پرافاده‌ای‌ست که زبان تلخی هم دارد و خودش را بالاتر از همه می‌داند و فکر می‌کند کسی نوشته‌هایش را نمی‌فهمد. وقتی مدیر مدرسه از او می‌خواهد گواهی پایان تحصیلاتش را بیاورد تا به شکل رسمی در مدرسه استخدام شود، سهراب ناچار می‌شود سفری به شهری شمالی کند تا از دانشگاهی که در آن درس خوانده بود، مدرکش را بگیرد اما این سفر، به چیزی شبیه خودشناسی تبدیل می‌شود …

فیلم لحظه‌های بانمکی دارد، تروتمیز است اما کامل نیست. می‌توان ناکاملی‌اش را به پای اولین تجربه‌ی کارگردان جوانش گذاشت و نادیده‌شان گرفت ولی من زیاد موافق این نادیده گرفتن نیستم، چون باید زودتر جلوی ضرر را گرفت! جنگل پرتقال از آن دست فیلم‌هایی‌ست که می‌خواهد نرم و نازک و خیال‌انگیز باشد؛ نیمچه‌داستانی و نیمچه‌شخصیتی و کمی هم تصاویر کارت‌پستالی و مقدار لازم عشق و عاشقی و اندکی هم لحظه‌های طنازانه! از آن دست فیلم‌هایی که در توصیف‌شان میان آشفته‌بازار عجیب‌وغریب سینمای ایران، از لفظ «نسیم» یاد می‌کنند!  البته که کارگردان جوان فیلم موفق می‌شود حال‌وهوایی بسازد، اما این حال‌وهوا آن‌قدرها هم که از آن تعریف و تمجید کرده‌اند، قدرتمند نیست. فیلم می‌خواهد در کنار همولایتی‌اش «در دنیای تو ساعت چند است؟» (اینجا) قرار بگیرد و عین همان فیلم گوگولی‌مگولی باشد اما در نهایت جز یک عشق آبکی بین سهراب و دختر مورد علاقه‌اش، و البته چند تصویر نصفه‌نیمه از شهر شمالی (شهسوار /تنکابن) چیزی عاید بیننده نمی‌کند. فیلم قرار است ضد فضای روشنفکری اداگونه‌ی ایرانی باشد،اما از قضا خودش هم تبدیل به فیلمی ادایی می‌شود.

۳

  • نام فیلم: شب.داخلی.دیوار
  • کارگردان: وحید جلیلوند
  • محصول: ۱۴۰۰

علی مرد نابینایی‌ست که تنها زندگی می‌کند. وقتی در ساختمان می‌پیچد که زنی از دست نیروهای امنیتی فرار کرده و در آن ساختمان پنهان شده است، زندگی علی هم بهم می‌ریزد. زن بدون سروصدا وارد منزل علی می‌شود و علی تصمیم می‌گیرد او را لو ندهد…

ایده‌ی اصلی داستان، هر چند غافلگیرکننده است اما چیز جدیدی نیست. جدید نبودنش مهم نیست، نکته این‌جاست که غافلگیرکننده بودنش برای حدواندازه‌های یک فیلم کوتاه ارزش دارد اما برای یک فیلم بلند، آن هم با این مختصات، نه‌تنها ارزش محسوب نمی‌شود بلکه نزدیک به سی یا چهل دقیقه اضافه هم دارد! ضجه‌های بی‌امان بازیگر زن، یکی از دلایل اصلی غیرقابل تحمل بودن فیلم است چون هم اعصاب آدم را بهم‌ می‌ریزد و هم نیمی از جمله‌هایش شنیده نمی‌شود. تغییر ناگهانی مامور امنیتی برای فراری دادن زن که از شنیدن یک موزیک پی‌ریزی می‌شود، آن‌قدر غیرقابل باور است که همه چیز همان‌جا خراب می‌شود.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۴

  • نام فیلم: بی‌رویا
  • کارگردان: آرین وزیردفتری
  • محصول: ۱۴۰۰

رویا و بابک در حال مهاجرت به اروپا هستند که یک شب رویا دختری بی‌خانمان را در خیابان پیدا می‌کند که حال و اوضاع آشفته‌ای دارد. او دختر را به خانه می‌آورد تا مداوایش کند اما خبر ندارد که این دختر بی‌نام و نشان، کم‌کم جای او را خواهد گرفت …

فیلم می‌خواهد یک سایکودرام مبتنی بر غافل‌گیری باشد. داستان زنی که نرم‌نرمک جایش را به زن دیگری می‌دهد و تا به خودش بیاید متوجه می‌شود جایگاهش را از دست داده و به شخص دیگری تبدیل شده است. ایده‌ی جذاب فیلم با فیلم‌نامه‌ای که به شکلی آرام، جایگاه رویا را با دختر عوض می‌کند و البته کارگردانی خوب وزیردفتری در اولین فیلمش، بیرویا را به اثری غافلگیرکننده و نسبتاً جذاب تبدیل می‌کند که البته مشابه خارجی‌اش را چند باری دیده‌ایم. وزیردفتری این نمونه‌های خارجی را در هم ادغام و سعی می‌کند داستان خودش را روایت کند. نشانه‌های جایگزین شدن دختر با رویا، از لحظه‌ای که او مانند رویا عینک به چشم می‌زند و روی همان صندلی‌ای که رویا رویش کتاب می‌خواند، می‌نشیند و پا روی پا می‌اندازد، آغاز می‌شود. این جا شروع آن بازی پیچیده‌ی روانی‌ست که رویا را وارد هزارتویی ترسناک می‌کند. ابتدا گمان می‌کنیم رویا توهم‌زده است، کمی بعد احتمال این می‌رود که همه‌ی اطرافیان او برای سر کار گذاشتنش هم‌دستی کرده‌اند و جلوتر که می‌رویم این ظن تقویت می‌شود که شاید همه چیز خواب و رویا باشد، اما متأسفانه به هیچ جوابی نمی‌رسیم. کسانی می‌گوید با توجه به این که با ذهن آشفته‌ی رویا پیش رفته‌ایم، پس طبیعی‌ست که اتفاق‌های بی‌منطقی در سراسر فیلم شاهد باشیم، غافل از این که به هرحال ذهن آشفته‌ی شخصیت یک فیلم هم باید سروسامانی داشته باشد. به پایان بی‌نتیجه‌ی فیلم که می‌رسیم، انگار کلاه گشادی سرمان گذاشته‌اند!

۵

  • نام فیلم: نام من لو کوان است (My Name Is Loh Kiwan)
  • کارگردان: جین کیم هی
  • محصول: ۲۰۲۴

لو جوانی‌ست که از کره‌ی شمالی فرار می‌کند و به بلژیک پناهنده می‌شود اما با تمام تلاشش، بلژیک به او پناهندگی نمی‌دهد چون او نتوانسته ثابت کند از کره‌ی شمالی فرار کرده است. در این میان، آشنایی لو با دختری که به ته خط رسیده و با یک گروه خطرناک مافیایی کار می‌کند، اتفاق‌های جدیدی را رقم می‌زند…

فیلمی درباره‌ی مصائب پناهندگی که کمی گنگستربازی و مافیابازی را با مقداری لازم از ماجرایی عشقی/عاطفی مخلوط می‌کند تا نتیجه بگیرد. البته قسمت مافیابازی‌اش با اغراق‌های همیشگی درباره‌ی آدم‌بدهای داستان، به باقی قسمت‌ها می‌چربد و نتیجه‌اش فیلمی نه‌چندان مهم است که می‌توان زود فراموشش کرد.

۶

  • نام فیلم: اوپنهایمر (Oppenheimer)
  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • محصول: ۲۰۲۳

رابرت اوپنهایمر، با کشف فعل و انفعالات هسته‌ای که در نهایت منجر به کشف بمب اتم می‌شود «پدر بمب اتم» لقب می‌گیرد …

فیلم جدید نولان با التهابی شتاب‌گیرنده و بدون اینکه لحظه‌ای توقف کند، داستانش را در سه محور زمانی، پیش می‌برد. سه محوری که مدام یکدیگر را قطع می‌کنند و در پی این ساختار جنون‌آمیز، زندگی مردی نشان داده می‌شود که می‌خواهد افکار نبوغ‌آمیزش را به سروسامان برساند اما در نهایت هر چه جلوتر می‌رود همه‌چیز علیه او تمام می‌شود. مردی که وقتی بمب اتم ساخته‌ی او، روی سر ژاپنی‌ها ریخته می‌شود، به انسان خواب‌زده‌ای شبیه می‌شود که انگار مسخ شده است. او چوب نبوغش را می‌خورد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۷

  • نام فیلم: بر فراز علف‌های خشک (About Dry Grasses)
  • کارگردان: نوری بیلگه جیلان
  • محصول: ۲۰۲۳

صمد در یک روستای برف‌گرفته‌ی دورافتاده معلم است. او از محیط آن روستا دل خوشی ندارد و برای بازگشت به استانبول لحظه‌شماری می‌کند اما در عین حال انگار دل در گرو یکی از دختران نوجوانِ روستاییِ کلاسش بسته است. تا این که یک روز مقام‌های بالادست مدرسه او را فرا می‌خوانند تا موضوع مهمی را در میان بگذارند؛ چند دانش‌آموز از او و همکارش به خاطر تعرض شکایت کرده‌اند…

مانند همیشه‌ی بیلگه جیلان، فیلم کندوکاوی‌ست در ذات و سرشت پیچیده‌ی آدم‌هایی که انگار در محیط اطراف‌شان گرفتار آمد‌ه‌اند. آن‌ها می‌خواهند محیط را ترک کنند، اما کجا بروند که از درونیات خودشان فرار کنند؟ بیلگه جیلان به زیبایی هیچ نتیجه‌گیری خاصی از کنش‌ها و واکنش‌های آدم‌های داستانش به مخاطب نشان نمی‌دهد تا نشان بدهد آدمیزاد جمع اضداد است و گاه همان‌قدر بی‌هدف کاری را انجام می‌دهد که در جایی دیگر برای عملش هدفی خاص دارد. به عنوان نمونه، صمد مدام در نخ آن دختر نوجوان است. فکر هم می‌کند دختر نیز در نخ اوست. وقتی نامه‌ی عاشقانه‌ی دختر را می‌بیند، مطمئن می‌شود اما در نهایت، متوجه می‌شود این حرکت دختر انگار از روی یک بازی بچه‌گانه بوده است، نه عشق و عاشقی. همین! همه‌چیز همین‌جا تمام می‌شود. پشتش هیچ چیز دیگری نیست. صمد هم متوجه می‌شود انگار هیچ حسی به دختر نداشته است. اعمال آدم‌های داستان، حاصل فعل و انفعالاتی لحظه‌ای‌ست و به همین دلیل است که آرام و قرار نمی‌یابند و مدام مشغول بحث و جدل با هم هستند. بیلگه جیلان با چیره‌دستی زندگی را جلوی دوربین می‌سازد.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۸

  • نام فیلم: بیچارگان (Poor Things)
  • کارگردان: یورگوس لانتیوس
  • محصول: ۲۰۲۳

دکتر گادوین، متخصص بدن انسان، با روشی که خودش خلق کرده، زنِ مُرده‌ای را زنده می‌کند تا دوباره زندگی را از سر بگیرد. زنی که توسط دکتر گادوین خلق شده، تمام مراحل سنی، از بچگی تا بزرگسالی را از لحاظ مغزی طی می‌کند و به تجربه‌های متفاوتی می‌رسد …

متأسفانه فیلم جدید لانتیموس، آن‌قدر پرجلوه است و قمپز در می‌کند که کلافه‌کننده است. لانتیموس مفاهیم انسان و خدا و خالق و مخلوق و هویت و ده تا چیز دیگر را در داستان خسته‌کننده‌ی فیلم جا می‌دهد و فقط دنبال مقهور کردن مخاطب با طراحی صحنه و لنزهای عجیب‌وغریب و بازی‌های پراداست.

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۹

  • نام فیلم: نسخه‌ی فارسی (The Persian Version)
  • کارگردان: مریم کشاورز
  • محصول: ۲۰۲۳

یک خانواده‌ی ایرانی که با وقوع انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده‌اند و آن‌جا ریشه دوانده‌اند، همچنان درگیر باورها، خرافات، رفتارها و گذشته‌ی تلخ خودشان در ایران هستند. این تضاد به‌خصوص در رابطه با ارتباط مادر و دختر خانواده بیشتر است …

تماشای یک خانواده‌ی ایرانی که فارسی حرف می‌زنند، اما می‌رقصند، فحش می‌دهند، عشق می‌ورزند و مست می‌کنند، بسیار جذاب است. این ماجرا فارغ از خوبی و بدی فیلم، برای مایی که یک عمر یک خانواده‌ی ایرانی واقعی روی پرده ندیده‌ایم، غنیمت است. جز این، فیلم مریم کشاورز، پراکنده و نامنسجم است و با توجه به این که قصد دارد به چند موضوع مختلف بپردازد تا همه‌ی دق دلی‌هایش را درباره‌ی فضای بسته‌ی ایران خالی کند، نتیجه ظرفی‌ست پر از داستانک‌های مختلف که با هم چفت‌وبست نمی‌شوند.

۱۰

  • نام فیلم: می دسامبر (May December)
  • کارگردان: تاد هینز
  • محصول: ۲۰۲۳

الیزابت، بازیگر معروفی‌ست که قرار است فیلمی زندگی‌نامه‌ای براساس زندگی زنی عجیب به نام گریس بازی کند. او برای نزدیک شدن به شخصیت گریس، وارد خانواده‌ی زن می‌شود و آن‌جاست که با جنبه‌های جدیدی از شخصیت پیچیده‌ی این زن برخورد می‌کند…

فیلم می‌خواهد از طریق الیزابت، وارد گذشته و ذهنیات پیچیده‌ی گریس شود. قرار است این دو زن، کم‌کم به هم نزدیک شوند. در واقع نه‌فقط الیزابت به گریس، بلکه گریس هم به الیزابت نزدیک می‌شود و در نهایت هر دو از هم تأثیر می‌پذیرند. اما این میان، تنها شخصیتی که باورپذیر از کار در آمده است، همسر جوان گریس است که انگار جوانی‌اش را به خاطر هوس‌های زنی مسن از دست داده، و حالا ورود الیزابت، دوباره به او این موضوع را یادآوری کرده است. او را باور می‌کنم چون انگیزه‌هایش مشخص است، اما شخصیت دو زن را باور نمی‌کنم چون دقیقاً مشخص نیست دنبال چه می‌گردند. رفتن به زیرلایه‌های شخصیت، کار سینما نیست! انگیزه‌ها باید مشخص و معین باشند!

*برای خواندن یادداشت‌ فیلم‌های دیگر این کارگردان، نام دقیق او یا فیلم‌هایش را در کادر سمت چپ و بالا جستجو کنید. 

۱۱

  • نام فیلم: ناقه/شتر ماده (NAGA)
  • کارگردان: مشعل الیاسر
  • محصول: ۲۰۲۳

سارا دختری‌ست که به بهانه‌ی خرید، با نامزدش قرار می‌گذارد اما می‌داند که پدر سخت‌گیرش تا چند ساعت دیگر در پی او خواهد آمد. حالا او و نامزد، فقط چند ساعت فرصت دارند تا از تنهایی‌شان لذت ببرند …

فیلمی از سینمای عربستان که اولین فیلم بلند کارگردان جوانش است. آقای مشعل، به‌شدت از سینمای گاسپار نوئه و نوع حرکت دوربین و دکوپاژهای سرگیجه‌آور او تبعیت کرده است تا داستانی درباره‌ی رنج‌های یک دختر جوان در فضایی بسته و مردانه حرف بزند. البته کارگردان جوان و تازه‌کار عرب، در استفاده از شیوه‌ی نوئه زیاده‌روی می‌کند و به این شکل همه‌چیز ادایی می‌شود. در واقع او زیرکی نوئه در به کار بردن این لحن جلوه‌گرانه را ندارد. در واقع تعریف چنین داستانی در سال ۲۰۲۳ عجیب نیست چون داریم از کشوری به‌تازگی پوست‌انداخته به نام عربستان حرف می‌زنیم. تلاش کارگردان برای به ثمر نشاندن این ایده، تحسین‌برانگیز است به‌خصوص که یک کمدی سیاه همراه با صحنه‌های سوررئال‌گونه را هم به کارش اضافه کرده است.

۱۲

  • نام فیلم: یک مرد (Aru otoko)
  • کارگردان: کی ایشیکاوا
  • محصول: ۲۰۲۲

آشنایی ریه با دایسوکه منجر به ازدواج و عشقی عمیق می‌شود. اما بعد از مرگ ناگهانی دایسوکه، ریه متوجه می‌شود دایسوکه با هویت شخص دیگری با او زندگی می‌کرده و در واقع هویت واقعی‌اش را پنهان کرده بوده است. وکیلی به دنبال هویت واقعی دایسوکه می‌گردد…

اساس فیلم روی هویت بنا شده است. وکیل که پیگیر زندگی مرد بی‌هویت می‌شود، کم‌کم پی می‌برد پدر او قاتل بوده و پسر برای فرار از زیر بار هویت قاتل بودن پدر، دنبال راه فرار می‌گشته است. او حتی به بوکس روی آورده، نه برای برد و باخت، بلکه برای اینکه حریفان آن‌قدر او را زیر مشت و لگد بگیرند که صورتش تغییر کند و دیگر وقتی صبح‌ها جلوی آیینه خودش را می‌بیند، یاد پدرش نیفتد. او هر بار که به آیینه نگاه می‌کند خودش را می‌بیند و هر بار توان عشق‌بازی و برقراری ارتباط با دیگران را از دست می‌دهد.  فیلم البته به شکل ظریفی با مطرح کردن حضور کره‌ای‌ها در ژاپن و حس نفرت ژاپنی‌ها از حضور «اجنبی‌ها» در میان آن‌ها، به شکلی دیگر مسئله‌ی هویت را به موضوع داستانش پیوند می‌زند. وکیل خودش یک کره‌ای‌ست که در ژاپن به زندگی ادامه داده است. جایی از فیلم همسرش از او می‌پرسد بیش از حد خودش را درگیر پرونده‌ی مرد بی‌هویت کرده است و او جواب می‌دهد شاید برای اینکه می‌خواهد از واقعیت فرار کند. بعد از این صحبت‌ها، وکیل انعکاس تصویر خودش را در تلویزیون خاموش می‌بیند. انگار او هم باید به این فکر کند که واقعاً کیست و از جان خودش و زندگی چه می‌خواهد.

۱۳

  • نام فیلم: با من حرف بزن (Talk to Me)
  • کارگردان‌ها: دنی و میشل فیلیپو
  • محصول: ۲۰۲۲

جمعی از جوان‌ها از طریق مراسمی عجیب و توسط مجسمه‌ای از دست یک انسان، با ارواح ارتباط می‌گیرند. این کار اگر در مدت‌زمانی مشخص و با رعایت اصول باشد، شبیه تفریحی هیجان‌انگیز است، اما اگر از قوانین تخطی شود، همه‌چیز بهم می‌ریزد…

چیزی که مخاطب را با کنجکاوی پای فیلم نگه می‌دارد، شکل و شیوه‌ی مراسمی‌ست که جوان‌های الکی‌سرخوش تدارک می‌بینند. قوانین این مراسم احضار روح، ارتباط‌گیری به وسیله‌ی مجسمه‌ای گچی از یک دست، شمعی که هنگام مراسم باید روشن باشد و در زمانی مناسب خاموش شود، حتی زمان نود ثانیه‌ای برای ورود روح به بدن شخص و سپس خروج از آن، نکته‌هایی کنجکاوی‌برانگیز است که من را پای فیلم می‌نشاند تا ببینم ماجرا چیست. طبعاً می‌دانم اتفاقی خواهد افتاد، کسی از این قانون تخطی خواهد کرد و بلایی نازل خواهد شد. این‌ها نکته‌هایی‌ست که سرگرم می‌کنند و البته با طراحی و پرداخت بسیار خوب صحنه‌های تکان‌دهنده، من را می‌نشانند تا ادامه‌ی ماجرا را ببینم. در واقع چیزی که با من حرف بزن را تا جایی جذاب جلوه می‌دهد، شکل پرداخت صحنه‌ها و کنجکاوی برای پیگیری این مراسم عجیب است. مشکل اینجاست که داستان درست‌ودرمانی وجود ندارد که وقتی صحنه‌های مربوط به مراسم جن‌گیری تمام شد و کنجکاوی‌مان خوابید، چیز جدیدی رو شود. عدم انسجام ماجرای میا، دیدن مادرش و اتفاق‌های تکراری بعدی، نکته‌ای ندارند، سرگرم‌کننده هم نیستند و به این شکل با من حرف بزن تبدیل می‌شود به فیلمی خوش‌ساخت اما الکن و عقب‌افتاده در ژانر ترسناک.

۱۴

  • نام فیلم: اعلام وضعیت اضطراری (Emergency Declaration)
  • کارگردان: هان جائه ریم
  • محصول: ۲۰۲۱

یک دانشمند دیوانه ماده‌ای خطرناک و کشنده را به پروازی پرمسافر می‌برد و در یک حرکت تروریستی آن ماده را در هوا پخش می‌کند. مسافران پرواز کم‌کم بر اثر عوارض این ماده، به حال و روز ترسناکی می‌افتند. همسر یک افسر پلیس هم در این پرواز است. پلیس که متوجه این حرکت تروریستی شده، سعی می‌کند مسافران و از جمله همسرش را نجات بدهد …

فیلمی پرهیجان و نفس‌گیر از یک حرکت تروریستی دیوانه‌وار که هدف تروریست، نه ایدئولوژی مذهبی‌ست و نه مثلاً پناهنده شدن به کشوری دیگر. هدف تروریست از بین بردن خودش و مسافران است! یک پوچی عمیق و ترسناک در کار او وجود دارد که وحشت بیشتری به مخاطب دست می‌دهد. صحنه‌های سقوط هواپیما، فوق‌العاده واقعی و تکان‌دهنده طراحی شده‌اند و تا مدت‌ها آدم را از نشستن در هواپیما می‌ترسانند!

۱۵

  • نام فیلم: با گربه‌ها در نیفت (Don’t F**K with Cats: Hunting an Internet Killer)
  • محصول: ۲۰۱۹

چند ویدیوی دلخراش در اینترنت دست‌به‌دست می چرخد که طی آن یک جوان ناشناس مشغول آزاررسانی گربه‌هاست. پیگیری چند نفر از مدافعان حقوق حیوانات، اسرار ترسناکی را درباره‌ی آزاردهنده‌ی مرموز هویدا می‌کند…

این مستند روایت مسیری پرپیچ‌وخم برای رسیدن به یک قاتل ترسناک است. روایتی روان‌شناسانه از قاتلی که لحظه‌به‌لحظه‌ی زندگی‌اش در پی خودنمایی‌ست و دچار عقده‌ها و کمبودهای فراوان. دقت و ریزبینی و پیگیری آدم‌هایی که در طول این مستند جلوی دوربین نشسته‌اند و ماجرا را تعریف می‌کنند، باعث می‌شود قاتل به دام بیفتد. جزئی‌نگری پوآرووار آن‌ها برای یافتن سرنخی از قاتل، حیرت‌انگیز و غبطه‌برانگیز است اما نکته‌ی مهم ماجرا نحوه‌ی دستگیری قاتل نیست، بلکه انگار سازندگان به مخاطب این هشدار را می‌دهند که این فضای مجازی‌ست که از قاتلی بالقوه، قاتلی بالفعل می‌سازد. طی روایت این تردید شکل می‌گیرد که شاید اگر ویدیوهای آزاررسانی قاتل به گربه‌ها در اینترنت دیده نمی‌شد (چیزی که قاتل دنبالش بود)، اتفاق‌های ناهنجار بعدی هم شکل نمی‌گرفت. در پایان این مستند، یکی از کسانی که با ریزبینی‌اش قاتل را شناسایی می‌کند رو به دوربین می‌گوید شاید ما هم با تماشای این مستند به اعمال خشونت‌بار قاتل دامن زده باشیم.

۱۶

  • نام فیلم: استودیوی ضبط صدای بربرها (Berberian Sound Studio)
  • کارگردان: پیتر استریکلند
  • محصول: ۲۰۱۲

گیلدروی که یک صدابردار حرفه‌ای در فیلم‌های سینمایی‌ست به درخواست یک کارگردان معروف ایتالیایی به این کشور سفر می‌کند تا برای یک فیلم ترسناک صداگذاری انجام بدهد. ورود گیلدروی به استودیوی ضبط صدای کارگردانِ معروف، آغاز کابوس‌های اوست…

فیلم سعی می‌کند با نگاهی متفاوت به ساختار یک فیلم ترسناک نزدیک شود؛ از طریق صدا. صداگذاری یک فیلم ترسناک، یکی از مهم‌ترین مراحل ساخت چنین فیلم‌هایی‌ست. کارگردان با علم به این موضوع، هیچ تصویری از فیلم ترسناکی که برای دوبلورها روی پرده نمایش داده می‌شود، نشان نمی‌دهد و تنها به تصاویر استودیو اکتفا می‌کند تا باقی ماجرا را به ذهن مخاطب واگذار کند. دوبلورها جیغ می‌کشند، هندوانه‌ها جلوی میکروفن چاقو می‌خورد و له می‌شوند، کرفس‌ها می‌شکنند  و همه‌ی این موارد قرار است بخشی از فرایند صداگذاری یک فیلم ترسناک باشند. در چنین محیط عجیب و غریبی‌ست که گیلدروی کم‌کم به جنون می‌رسد. روند تکراری داستان، جیغ کشیدن‌های مدام دوبلورها، و همان نماهای تکراری، در نهایت من را هم خسته می‌کند و مانند گیلدروی به جنون می‌رساند!

۱۷

  • نام فیلم: ببار باران، بتاب آفتاب (Saranghanda, saranghaji anneunda)
  • کارگردان: لی یون کی
  • محصول: ۲۰۱۱

زن و شوهری در آستانه‌ی طلاق، کم‌کم احساس می‌کنند هنوز هم با هم اشتراکاتی دارند …

فیلمی بی‌سروته که مثلاً می‌خواهد مشکلات زن‌وشوهری و عدم ارتباط زوجین را دستمایه قرار دهد و نشان بدهد به جزیی‌ترین روابط انسان‌ها هم دقت کرده است، اما نکرده است! فیلمی کم‌مایه و بی‌ثمر و خسته‌کننده.

۱۸

  • نام فیلم: نابینایی (Blind)
  • کارگردان: آن سانگ هون
  • محصول: ۲۰۱۱

مین سو که پلیس است، بر اثر حادثه‌ی تصادف، بینایی‌اش را از دست می‌دهد. او به همین دلیل از پلیس بودن کنار می‌کشد اما وقتی سروکله‌ی یک قاتل ترسناک پیدا می‌شود و مین سو هم یکی از اهداف قاتل است، او ناچار است شمه‌اش را به کار بیندازد تا قاتل را دستگیر کند …

یکی از ده‌ها فیلمی که با نابینایی بازی می‌کنند و قصد دارند هیجان و ترس بیافرینند. فیلم روانی‌ست که می‌توان تا انتها بدون دست‌انداز تعقیبش کرد. لحظه‌های هیجان‌انگیزش هم خوب ساخته و پرداخته شده است، مانند آن سکانس نفس‌گیری که مین سو مجبور است در ایستگاه مترو از دست قاتل فرار کند، و در این راه پسر جوانِ داستان از طریق تماس تصویری راهنمایی‌اش می‌کند.

۱۹

  • نام فیلم: بخش هارلن ایالات متحده‌ی آمریکا (Harlan County U.S.A.)
  • کارگردان: باربارا کاپل
  • محصول: ۱۹۷۶

معدنچیان علیه ظلم و زورگویی و دستمزد کم قیام می‌کنند…

مستند اسکارگرفته‌ای که حکایت همه‌ی زمان‌ها و مکان‌هاست. حکایت آدم‌های فلک‌زده‌ای که برای زنده ماندن (و نه زندگی) تلاش می‌کنند. حکایت بالادستی‌هایی که برای پول بیشتر و روابط پیچیده‌تر اقتصادی جان پایینی‌ها را می‌گیرند. یکی از بهترین بخش‌های مستند جایی‌ست که مزدورهای روسای معدن برای متفرق کردن کارگرها، اسلحه‌به‌دست به آن‌ها حمله می‌کنند ولی کارگرها به‌خصوص زن‌ها کم نمی‌آورند و از پلیس محله درخواست می‌کنند یکی از معروف‌ترین مزدوران ناحیه را دستگیر کند و تحویل قانون بدهد اما پلیس هر چند گوشزدی به مرد مزدور می‌کند، پیداست که همچنان زور بالادستی‌ها می‌چربد. همیشه می‌چربد.

۲۰

  • نام فیلم: ناخوانده (The Uninvited)
  • کارگردان: لوییس آلن
  • محصول: ۱۹۴۴

برادر و خواهری به یک خانه‌ی قدیمی ساحلی نقل مکان می‌کنند  و آن جا را از صاحبش می‌خرند. اما چیزی نمی‌گذرد که متوجه می‌شوند حس‌وحالی عجیب در خانه وجود دارد…

الگوی ورود افراد جدید به خانه‌ای تحت کنترل یک روح، ایده‌ای‌ست که هنوز هم در فیلم‌های ترسناک در ساب‌ژانر جن و روح جواب می‌دهد. اما فرق جالب این فیلم با آثار بعد از خودش اینجاست که شخصیت‌های داستان احتمالاً برای اولین بار در یک فیلم جدیِ ترسناک، با روح حرف می‌زنند  و از او می‌خواهند خانه را ترک کند! حتی کار به جایی می‌سد که نه‌تنها از او نمی‌ترسند، بلکه برای راندنش مزه‌پرانی هم می‌کنند!

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم