بازیگران: سون یی جین ـ پارک های ایل ـ را می ران و …
فیلمنامه: جین هو ـ لی هان ایول ـ سئو یومین براساس رمان «شاهدخت دیوک های» از کوان بای یانگ
کارگردان: هور جین هو
۱۲۷ دقیقه؛ محصول کرهی جنوبی؛ سال ۲۰۱۶
ستارهها: ۴ از ۵
این یادداشت در شمارهی ۵۲۷ مجلهی «فیلم» منتشر شده است.
رسمالخط این یادداشت بر طبق رسمالخط مجلهی «فیلم» تنظیم شده است.
خردهوفاداریهای انسانی
خلاصه داستان: دیوک های، آخرین شاهدخت سلسله چوسان است که با خدعه مشاور سلطنتی به ژاپن میرود تا در آنجا تحصیل کند اما هدف اصلی این است که پادشاهی چوسان متزلزل شود و به ژاپن بپیوندد. دیوک های تمام عمر تلاش میکند دوباره به چوسان برگردد … (بیشتر…)
نظریههای توطئه، محصول حاشیهنشینانی کودن و دیوانه نیست. فکر توطئهگرانه به ابلهان، جاهلان یا دیوانگان محدود نمیشود. اینگونه افکار بازتابی از نیاز مبرم ذهن قصهگو به تجریهای معنادار است. نظریههای توطئه به یکی از رازهای بزرگ شرایط انسانی پاسخ میدهند: چرا همهچیز در دنیا اینقدر بد است؟ این نظریهها راه حلی در برابر مسالهی شرارت میگذارند. در دنیای خیالی نظریهپرداز توطئه، بدی تصادفی وجود ندارد. برای ذهن توطئهاندیش، کثافت هرگز همینطوری اتفاق نمیافتد. تاریخ صرفاً توالی رویدادهای لعنتی نیست و تنها خاماندیشان و گوسفندسانان به تصادفی بودن رویدادها باور دارند. به همین دلیل، نظریههای توطئه ـ صرف نظر از شمار شیاطینی که به یاری میطلبند ـ همواره با سادگی خود تسلیبخشاند. اتفاقهای بد به دلیل چرخشهای بیحساب و کتاب متغیرهای اجتماعی اتفاق نمیافتد. علت وقوع آنها این است که آدمهای بدی وجود دارند که میخواهند خوشبختی ما را نابود کنند و شما میتوانید مبارزه کنید و این آدمهای بد را شکست دهید.
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
پینوشت: معمولاً ترجمههای عباس مخبر را میخوانم چون میدانم که ایشان کتابهای جذاب و روانی را برای ترجمه انتخاب میکنند. یعنی وقتی پای ترجمههای ایشان وسط باشد، از خودِ نویسنده برای من مهمتر است. این کتاب هم یکی از آن آثار جذابیست که نشان میدهد چرا و چگونه انسانها به قصه نیاز دارند. گاتشال با ارائهی مدارک متقن و مستند نشان میدهد که ذهن انسانها به شکل ذاتی به دنبال قصهپردازیست. کتاب بسیار جالبیست. متن بالا را هم لطفاً با دقت بخوانید چون ممکن است اشتباه برداشت کنید.
بازیگران: رضا عطاران ـ مهناز افشار ـ ویشکا آسایش و …
نویسنده و کارگردان: سامان مقدم
۸۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۵
ستارهها: ۱ از ۵
این یادداشت در شمارهی ۵۲۷ مجلهی «فیلم» منتشر شده است.
رسمالخط این یادداشت بر طبق رسمالخط مجلهی «فیلم» تنظیم شده است.
از اونور جهنم میزنیم بیرون…
خلاصه داستان: ارژنگ بالاخره به رویا میرسد. آنها قرار ازدواج را در شمال میگذارند. روزی که به سمت شمال حرکت میروند، خاطرات دوران گذشته را با هم مرور میکنند… (بیشتر…)
بعد از چهار پست دهتایی (صحنههای محبوب من «اینجا»، ده کتاب مهم زندگیام «اینجا»، ده رمانی که جانم را به لب رساندند! «اینجا» و بانوهای زیبای من «اینجا») حالا نوبت رسیده به ده بازیگر مرد مورد علاقهی من از دوران گذشته. دوران طلایی سینما و جایی که ستارهها نقش عمدهای در شکست و یا موفقیت یک فیلم داشتند. اینجا تنها بحث چهره و قد و قامت مطرح نیست، شمایل جذاب این مردان است که آنها را نزد من و خیلی از دوستداران سینما جاودان میکند. این مردان بزرگ، احساسات مختلفی را در من برمیانگیزند که توضیح دقیقش سخت است. دیدن هر کدامشان در یک فیلم، حتی اگر آن فیلم ضعیف هم باشد، حسی از جنس رضایت میبخشد که نمیتوان نادیدهاش گرفت. گاهی نمیشود گفت دلیل این علاقه چیست. شما کسی را یکبار در یک مهمانی میبینید و جذب چهرهاش میشوید. جوری که انگار سیگنالهایتان به هم میخورد و توضیح بیشتری نمیتوانید بدهید. مردانی که دوست داشتم فقط یکبار آنها را از نزدیک ببینم اما تنها بارها و بارها در فیلمها دیدمشان. و چه خوب که میتوان بارها و بارها آنها را دید و لذت برد. بهزودی لیستی از ده بازیگر مورد علاقهام در دوران جدید، هم مرد و هم زن، منتشر خواهم کرد. (بیشتر…)
در دنیا چه نیرویی میتواند در مغز زنی اطمینان مسلمی ایجاد کند مگر اراده درونی خودش. زنها، مخصوصاً زنهایی که زیاد سختی کشیدهاند، حرف هیچکس را باور نمیکنند. حتی چیزهایی که با چشم خودشان میبینند، تمامش را باور نمیکنند. فقط وقتی غریزه درونی آنها چیزی به آنها بگوید، قبول دارند. فقط به آهن آبدیده درون سخت و دیرباور خودشان اعتقاد دارند.
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
پینوشت: اسماعیل فصیح، یکی از نویسندگان مورد علاقهی من است که داستانهایش را با لذت میخوانم. یک نویسندهی به معنای واقعی کلمه «ایرانی» که در داستانهای پرپیچوخمش میتوانید کوچهپسکوچهها و ساختار شهر و مردمش را بهخوبی حس کنید. این اولین رمان فصیح است.
آخرین دیدگاهها