گذشته مانند آینده حقیقتاً وجود ندارد. هر دوی آن‌ها خیال‌هایی هستند که در ذهن ما آفریده می‌شوند. آینده، نوعی شبیه‌سازی احتمالی است که در مغزمان انجام می‌دهیم تا به شکل دادن جهانی که می‌خواهیم در آن زندگی کنیم کمک کنیم. گذشته به خلاف آینده واقعاً اتفاق افتاده است. اما گذشته نیز آن‌طور که در ذهن ما بازنمایی می‌شود نوعی شبیه‌سازی ذهنی است. خاطرات ما گزارش‌های دقیقی از آن‌چه واقعاً اتفاق افتاده نیستند. آن‌ها بازسازی آن چیزی هستند که اتفاق افتاده است و بسیاری از جزئیات کوچک و بزرگ غیرقابل اعتمادند.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

 

نگاهی به فیلم سرایدار

نگاهی به فیلم سرایدار

  • بازیگران: علی نصیریان ـ سعید کنگرانی ـ اسماعیل داورفر و …
  • فیلم‌نامه: خسرو هریتاش ـ حسن شریفی‌مهر
  • کارگردان: خسرو هریتاش
  • ۱۲۴ دقیقه؛ سال ۱۳۵۵
  • ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

هر چه سنگ برای پای لنگ

 

خلاصه‌ی داستان: آقا رحمان، نگهبان شرکتی‌ست جعفرخان همسایه‌اش هم در آن‌جا به کار مهم‌تری مشغول است. جعفرخان با زیرکی و ناجوانمردی، زیرآب همه را می‌زند و ارتقای پست می‌گیرد اما آقا رحمان که اهل این کارها نیست، نه‌تنها نمی‌تواند پست خود را حفظ کند، بلکه به سرایداری شرکت تنزل درجه می‌دهد. در این میان، داود، پسر جوان آقارحمان که به فیلم‌سازی علاقه دارد، از روزمرگی‌های پدرش به شکل مخفیانه فیلم می‌گیرد تا یک مستند اجتماعی نقادانه بسازد… (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۲۸ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۲۸ مجله‌ی فیلم

این شماره‌ی مجله، یکی از بهترین جلدها را دارد؛ خوشرنگ و جذاب با عکاسی محمد اسماعیلی. کسی که قبل‌ترها، برای جلدهای مجله عکاسی می‌کرد و حالا برای این شماره‌ی مخصوص، دوباره برگشته. به این دلیل می‌گویم شماره‌ی مخصوص، چون یک پرونده‌ی مفصل داریم درباره‌ی فیلم منتخب منتقدان مجله، رگ خواب. کلی نقد و مخصوصاً یک مصاحبه‌ی پر‌وپیمان با عواملش، لیلا حاتمی، حمید نعمت‌الله، همایون شجریان و سهراب پورناظری، یعنی همان چهار نفری که عکس‌شان روی جلد هم هست.  پیشنهاد می‌کنم اگر علاقه‌مند به فیلم هستید، بخوانیدش. من هم در این شماره، دو مطلب دارم. یکی یادداشتی‌ست درباره‌ی اکسیدان (حامد محمدی) با نام «اصلِ موضوع». و دیگری هم یادداشتی درباره‌ی فیلم خوب هندی مدیوم هندی (ساکت چادهاری) که پیشنهاد می‌کنم اگر گیرتان آمد، حتماً ببینیدش. در نهایت فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

فیلم‌ برتر ماه قبل

ـ آخرین شاهدخت The Last Princess (یادداشت)

ستاره‌ها: ۴ از ۵

 

ـ و (اینجا) درباره‌ی این فیلم‌های خوب و نسبتاً خوب:

ـ رگ خواب

ـ مُفت آباد

ـ لوگان (Logan)

ـ حیات (Life)

ـ آبادانی‌ها

ـ شبح کژدم

ـ شطرنج باد

آنونس بخوانیم

آنونس بخوانیم

لابد آنونس‌ فیلم‌های قبل از انقلاب را شنیده‌اید؛ همیشه صدایی پرشور، با لحنی جذاب، پرآب‌وتاب، داستان فیلم‌ها را جسته‌گریخته تعریف می‌کرد و به این شکل می‌خواست تماشاگر را مشتاق دیدنش کند. این صدا در نوددرصد مواقع متعلق بود به ابوالحسن تهامی که آن‌وقت‌ها تهیه‌کنندگان، برای تبلیغ فیلم‌های‌شان کار را به ایشان می‌سپردند. استاد تهامی که یکی از مهم‌ترین کسانی بود که با ادبیاتی ویژه‌، آنونس‌گویی را در ایران باب کرد، فیلم‌ها را می‌دید، خودش متنی درباره‌اش می‌نوشت و خودش هم حرف می‌زد. حتی نقل است که گاهی فیلم‌ها را هم نمی‌دید و از تکه‌پاره‌هایی که تهیه‌کننده در اختیارش گذاشته بود، داستانی در می‌آورد و حرف می‌زد. که در برخی مواقع باعث می‌شد داستانی که در آنونس تعریف کرده، نسبت به داستان فیلم اصلی متفاوت باشد! راست و دروغش پای کسی که این را گفته. به هر حال در اغلب موارد، این آنونس‌ها، حتی از فیلم هم جذاب‌تر از کار در می‌آمدند. در موردی که می‌خواهم مثال بزنم، آنونس مربوط است به یک فیلم مثلاً رمانتیک به نام میخک سفید (رضا صفایی، ۱۳۵۱). فکر کردم بد نیست اگر متن حرف‌های استاد تهامی را پیاده کنم. توجه کنید که حالا دیگر ماجرا چه‌قدر لوس و بی‌مزه است و البته کهنه. اما آن موقع‌ها، آن هم در مقیاس هم‌چنان ضعیف و ناکارآمد سینمای ایران، ماجرا فرق می‌کرد. نویسنده‌ی آنونس، یعنی احتمالاً استاد تهامی، سعی می‌کند به شکلی غلوشده، به داستان آب‌وتاب بدهد و فراز و فرودها را بگوید و به شکلی در میان متن، داستان فیلم را، هم بگوید و هم نگوید. فیلم را ندیده‌ام، اما قطعاً این آنونس خیلی بهتر و مختصرتر برای‌مان داستان می‌گوید و ماجرا را روشن می‌کند. متن بانمکی‌ست. همین‌جا هم از نیروان غنی‌پور، دوست عزیزم تشکر می‌کنم که اطلاعات خوبی در اختیارم گذاشت. حالا متن را بخوانید: (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم