نگاهی به فیلم هیس Hush

نگاهی به فیلم هیس Hush

  •  بازیگران: کیت سیگل ـ جان گالِگِر جونیور ـ مایکل توروکو و…
  • فیلم‌نامه: مایک فلانگن ـ کیت سیگل
  • کارگردان: مایک فلانگن
  • ۸۱ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۶
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ی ۵۱۲ ماهنامه‌ی «فیلم» منتشر شده است.
  • رسم‌الخط این نوشته به سبک رسم‌الخط ماهنامه‌ی «فیلم» تنظیم شده است.

 

جیغِ بی‌صدا

 

خلاصه داستان: یک نویسنده ناشنوا که به جنگل پناه آورده است و در انزوا زندگی می‌کند، با ظاهر شدن قاتلی نقاب‌دار، باید در بی‌صدایی و خاموشی بجنگد تا شاید بتواند زندگی‌اش را حفظ کند … (بیشتر…)

ماست‌فروش و ماستش …

ماست‌فروش و ماستش …

خیلی خیلی بیش‌تر از آن‌چه فکر می‌کردم طول کشید. طرح اولیه‌اش را اوایل سال پیش زدم و یکی دو ماه بعد نوشتنش را شروع کردم. قصدم این بود پنج‌شش ماهه تمامش کنم که به هزارو‌یک دلیل کشید به امسال و همین چند مدت پیش. اتفاقات زیادی باعث شد نوشتنش هر بار به تعویق بیفتد، از اسباب‌کشی‌ام به تهران تا ورودم به ماهنامه‌ی «فیلم» و البته مرگ مامان. چیزهای دیگری هم بود، اما خب این‌ها مهم‌ترین‌ها بودند. البته قبل از کامل شدنش و در حالی‌که هنوز پایانی نداشت آن را به فرشته‌ی سخت‌گیری داده بودم که لطف کرد و خواند و خوشبختانه نظرش هم مثبت بود. همین نظر مثبت انرژی خوبی به من داد تا کاری که خیلی مابینش فاصله افتاده بود را تمام کنم و مطمئن شوم کار خوبی شده. حالا هم به واسطه‌ی ورودم به «فیلم» و آشنایی تنگاتنگ با اهالی سینما و مخصوصاً تهیه‌کنندگان مختلف، پروسه‌ی ارائه‌ی فیلم‌نامه بسیار راحت‌تر شده است. کاری که همیشه شاید یکی‌دو ماه زمان می‌بُرد حالا در کم‌تر از چند روز انجام می‌شود و این یکی از موهبت‌های «مجله‌فیلمی» بودن است. رسم است که هیچ ماست‌فروشی از ماست خودش بد نمی‌گوید، اما ماست من انصافاً بد از آب درنیامده است. چیز بامزه‌ای شده که لااقل خودم از خواندنش کِیف می‌کنم. قصد تبلیغش را ندارم اما به نظرم کار خوبی شده که به ساختنش هم می‌ارزد حتی! پس بشتابید تا تمام نشده!

پنج سالگی …

پنج سالگی …

یک سال دیگر به سن «سینمای خانگی من» اضافه شد. یک سالی که برعکس چهار سال قبل، پر از اتفاقات خوب و بد و تلخ بود. خوب‌ترینش ورودم به هیأت تحریریه‌ی مجله‌ی «فیلم» و هم‌چنین قرارداد بستن برای فیلم‌نامه‌ام بود و تلخ‌ترین و سیاه‌ترینش مرگ مادرم. اتفاقی که همین مدتی پیش به غافلگیرکننده‌ترین شکل ممکن افتاد و زندگی‌ام را زیرورو کرد. (بیشتر…)

همه‌ی چیزهایی که از سینما می‌خواهم: مجله‌ی « فیلم » و نود در صدِ دیگر!

همه‌ی چیزهایی که از سینما می‌خواهم: مجله‌ی « فیلم » و نود در صدِ دیگر!

چیزی نزدیک به پانزده سال خواننده‌اش هستم. نمی‌دانم چطور با آن آشنا شدم، یادم نیست اولین بار چرا آن را خریدم اما خریدم و بعد، این خریدن، پانزده سال به طول انجامید. اولین بار که اسمم در مجله آمد را خوب یادم است: شماره‌ی ۲۶۴ بود، در بخش پاسخ به نامه‌ها! حتی همان پاسخ به نامه هم برایم هیجان‌انگیز بود. بچه بودم و کلی ذوق کرده بودم از این‌که اسمم در مجله آمده. بعدش کم‌کم یادداشت‌هایی درباره‌ی فیلم‌ها بود که می‌فرستادم و چاپ می‌شد و نمی‌شد. آن‌وقت‌ها نامه‌ها را با پُست می‌فرستادم، با خودکار می‌نوشتم و پُست می‌کردم. سال‌ها بعد، کامپیوتردار شدم و اینترنت را یاد گرفتم و مجله ایمیل‌دار شد و این شد که نامه‌ها را تایپ می‌کردم و به آدرس ایمیل می‌فرستادم. آن قدیم‌ها که مجله را می‌خریدم، عادت داشتم با یک خودکار شبرنگ، روی جمله‌های مهم را خط می‌کشیدم و بعد آن جمله‌ها را در دفتری یادداشت می‌کردم ( الان هم پشیمان نیستم که چرا شماره‌های قدیم، با خودکار شبرنگ علامت‌گذاری شده‌اند ) . رفتم دفتر را دادم به یک چاپخانه رویش نوشتند: (( همه‌ی چیزهایی که می‌خواهید از سینما بدانید؛ گردآورنده: دامون قنبرزاده )) !!! از مطالب تخصصی گرفته تا حتی اخبار سلبریتی‌ها، همه را آن‌جا یادداشت می‌کردم. برای خودش یک دیکشنریِ حسابیِ سینمایی شده بود. هنوز هم دفتر را دارم. از مجله خیلی چیزها یاد گرفتم، اگر دقیق‌تر بگویم، خیلی خیلی چیزها از آن یاد گرفتم. یک‌وقت‌هایی همه‌ی صفحاتش را می‌خواندم، از اول تا آخر، همه‌اش را، حتی بخش پاسخ به نامه‌ها را! بعدها که سرم شلوغ شد، دیگر آن‌طور فرصت نداشتم خط به خط‌ش را بخوانم، گلچین می‌کردم و می‌خواندم … و حالا خیلی جذاب است که عضوی از همان مجله‌ای باشی که سال‌هایی از عمرت را این‌چنین با آن گذرانده‌ای. حالا چند وقتی هست که قرار شده من را در میانِ خودشان بپذیرند. آقای گلمکانی، با همان اخلاق رُک و خوب‌شان، به من مأموریت‌هایی دادند که شروعش، مصاحبه‌ای بود با معین کریم‌الدینی عزیز، سازنده‌ی مستندِ خوب « آتلان ». نشستیم و گپ و گفت کردیم و حالا قرار است مصاحبه یا در سایت و یا در خودِ مجله چاپ شود. جلسه‌ای هم با آقای شجری‌کهنِ عزیز داشتم که مثل نقدهای شفاهی‌شان در برنامه‌ی « هفت » و نقدهای کتبی‌شان در مجله، بسیار فصیح و جذاب و روشن حرف می‌زنند. قوانین را مشخص کردند و حرف‌های اولیه را زدند و برنامه‌ها را برایم روشن کردند. دیدنِ رضا حسینیِ عزیز که به شدت عشق فیلم هست هم حکایت دیگری‌ست. خوشحالم که از این به بعد بیشتر او را خواهم دید تا درباره‌ی فیلم‌هایی که دیده‌ایم و عاشق‌شان شده‌ایم، حرف بزنیم. در روزهای آتی، منتقدانِ عزیز دیگر را هم خواهم دید و کم‌کم آشنا خواهم شد و فضای کار در مجله بیشتر دستم خواهد آمد. در نهایت این‌که قرار است برای شروع، علی‌الحساب، نوشتنِ بخشی از مجله به نام « گزارش اکران » با من باشد. اگر اتفاقی نیفتد، از شماره‌ی آبان ماه، این بخش در مجله را با نوشته‌ی من خواهید خواند. اگر هم برنامه عوض شود، خواهم گفت.

طبیعتاً رسیدن به این خواسته‌ی قدیمی، همه‌ی آن چیزی نیست که من از سینما می‌خواهم. این فقط ده درصدش است. نود درصدِ دیگر، رویاهایی‌ست که برای خودم چیده‌ام، رویاهایی که لااقل به هشتاد درصدشان خواهم رسید. امیدوارم همه به چیزهایی که دوست دارند برسند …

تا دو نشه، بازی نشه!

تا دو نشه، بازی نشه!

معمولاً می‌گویند: (( تا سه نشه، بازی نشه ))، اما خب در جهت تابوشکنی هم که شده باشد، من می‌گویم: (( تا دو نشه، بازی نشه )). حالا ماجرای این اعداد و ارقام چیست؟ ماجرا این است که دوستان پیگیر اگر یادشان باشد، حدوداً سه ماه پیش، پُستی گذاشته بودم که خبر از برگزاری کلاس‌های نمایش و تحلیل فیلم می‌داد. کلاس‌هایی که قرار بود از اول تیرماه، به مدت دو ماه، در آموزشگاه آزاد سینمایی ایران برگزار شود. اما متأسفانه به دلیل برخی مشکلات، این امر میسر نشد و کلاس‌ها ( بهتر است بگویم دورهم‌نشینی‌ها ) شروع نشده، تعطیل شد. اما با برطرف شدن گیر و گرفت‌ها و البته با مساعدتِ مدیر آموزشگاه، جناب آقای محبی، با یک برنامه‌ریزی دقیق‌تر و حساب‌شده‌تر، این دورهمی‌ها، بالاخره برگزار خواهد شد. زمان برگزاری جلسات ( که از روز دوشنبه، دوم شهریور، ساعت ۱۷ شروع خواهد شد )، اسامی فیلم‌ها و نحوه‌ی ثبت‌نام و آدرس محل برگزاری این دورهمی‌ها را می‌توانید در جدول زیر ببینید. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم