قاب روز – هفده

قاب روز – هفده

صحبت کردن از نبوغ و هنر باستر کیتن بزرگ، کار سختی‌ست. توضیح این‌که چه فیلم‌های بی‌نظیری خلق کرد، چه‌گونه سینما را به جلو راند، چه نقش عظیمی در تاریخ سینما بازی کرد و برای کوچک و بزرگ لذت آفرید، واقعاً پیچیده و دشوار است. آدم نمی‌داند از کجا باید شروع کند و بحث را به کجا بکشاند. اما با تمام این توضیحات، هنوز هم کسانی پیدا می‌شوند که وقتی صحبت به باستر کیتون و چاپلین و لورل و هاردی و هارولد لوید و … می‌رسد، حتی فیلم‌های پراکنده‌ی آن‌ها را که تلویزیون خودمان هم همیشه نشان می‌داد، ندیده‌اند. یادم می‌آید چند مدت پیش که دورهمی فیلم‌بینی در ایران برگزار کرده بودم و قرار بود سیرک چاپلین را نمایش بدهم، شرکت‌کنندگان که خیلی‌هاشان جوانانی هم‌سن خودم و چند نفری‌شان هم نوجوان بودند، با شنیدن اسم فیلم «نچ‌نچ» می‌کردند. وقتی دلیلش را پرسیدم، یکی از آن‌ها به نیابت از بقیه گفت: «چاپلین که دلقک‌بازیه!». معمولاً آدم متعصبی نیستم، اما شنیدن این جمله خیلی گران تمام شد و سعی کردم توضیح بدهم ماجرا چیست، این‌ها کیستند و چه‌قدر مهم‌اند. راستش در آن کلاس هم نمی‌دانستم برای توضیح قضیه، از کجا باید شروع کنم. بسیار برایم ناراحت‌کننده بود که می‌دیدم این جوان‌ها و نوجوان‌ها هیچ شناختی از این نوابغ ندارند. هر چند وقتی کلا‌س‌ها تمام شد، آن‌ها دیگر آن آدم سابق نبودند.

اما ماجرای این عکس؛ سال ۱۹۵۴، در حالی که باستر کیتون ۵۸ سالش بود، مقابل دوربین چنین پشتکی زد و این لحظه توسط دوربین به ثبت رسید. او در آن سن‌وسال هم نشان داد که چه آمادگی جسمانی عجیبی دارد. بی‌شک او نه‌تنها هنرمندی بزرگ بود، بلکه ورزشکار و بدل‌کاری بی‌نظیر هم بود که تمام صحنه‌های خطرناک فیلم‌هایش را خودش بازی کرد. صحنه‌هایی که هنوز هم دیدن‌شان مو بر تن آدم راست می‌کند. یادش برای همیشه جاودان خواهد ماند.     

۳ دیدگاه به “قاب روز – هفده”

  1. سلام گفت:

    مستند باستر کبیر دیدی؟
    یکجایی باستر میگه:این صحنه ها-باوجود سن بالا- برای من آبخوردنه.

    ولی عجیب اینجاست چاپلین فوق العاده ملیاردر بود و باستر فقیر. تاحالا جایی پاسخ این سوال پیدا کردی؟

    • damoon گفت:

      فیلمای چاپلین با اقبال بیش‌تری مواجه می‌شدن و البته این‌که چاپلین عقل معاش داشت!

      • 小津安二郎 گفت:

        باستر به خاطر این بدبخت شد که بعد از مدتی که برای خودش اسم و رسمی به پا کرد،تصمیم گرفت که به استودیو مترو گلدن مایر بره و اونجا فیلم بسازه. هر چند که چاپلین و لوید به باستر تذکر دادند ولی باستر به حرف این دو اهمیتی نداد. در مترو گلدن میر اون آزادی همیشگی رو نداشت و کم‌کم…

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم