کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادویک

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادویک

 

  • نام فیلم: تیغ و ترمه
  • کارگردان: کیومرث پوراحمد
  • محصول: ۱۳۹۷

ترمه دختر جوانی‌ست که با مرد نقاشی به نام امیر زندگی می‌کند. امیر کمی سر و گوشش می‌جنبد و ترمه این را می‌فهمد. از سوی دیگر ورود مادرش به ایران، گذشته‌ی تاریک ترمه را مقابلش قرار می‌دهد. گذشته‌ای که در آن پدرش خودکشی کرده و ترمه راه می‌افتد تا علت این خودکشی را پیدا کند … قرار است ترمه به عنوان دختری جسور، بر علیه اطرافیانش بشورد و به همه‌ی آن‌هایی که به او خیانت کرده‌اند درسی حسابی بدهد. او کم‌کم متوجه می‌شود نه‌تنها همسرش، بلکه عمویش و از همه مهم‌تر مادرش هم از پشت به او خنجر زده‌اند و این موضوع در سینمای همیشه‌آرام پوراحمد موضوعی جدید است. اما مشکل این است که برای رسیدن به چنین داستانی که در آن مادر خبیث است و دختر عصیانگر، چیزی بیش از چند دیالوگ و چند نمای نزدیک نیاز است. سیر داستان از همان آغاز درهم‌برهم و بی‌معناست؛ اصلاً چرا داستان با ماجرای شوهر خیانتکار ترمه شروع می‌شود؟ چرا این شوهر خیانتکار ناگهان از داستان محو می‌شود؟ چرا داستان به سه ماه قبل برمی‌گردد؟ این چراها را می‌شود همین‌طور ادامه داد و به نتیجه‌ای هم نرسید. فیلم بسیار ساده‌انگارانه است و نمی‌تواند منظورش را به مخاطب برساند. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ چهل‌وشش

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ چهل‌وشش

  • نام فیلم: خانه‌ی دختر
  • کارگردان: شهرام شاه‌حسینی

پریسا و بهار خبردار می‌شوند که دوستشان سمیرا در آستانه‌ی ازدواج با منصور، بر اثر حادثه‌ای مشکوک مُرده است. آن‌ها ناراحت و غمگین، به خانه‌ی سمیرا می‌روند تا بفهمند ماجرا از چه قرار است. رفتار سردِ پدر سمیرا و هم‌چنین رفتار خونسردِ نامزدِ او، منصور، دخترها را به شک می‌اندازد که باید کاسه‌ای زیرِ نیم‌کاسه باشد … فیلم را همان جشنواره‌ی دو سال قبل دیدم و این چند خط را درباره‌اش نوشتم و نمی‌دانم بعد از این‌همه توقیف بودن و ممیزی، چه بلایی سرش آمده و البته یک‌بار دیگر دیدنش هم تقریباً غیرممکن است! در نیمه‌ی اول داستان، قرار است منصور، با آن خونسردی و رفتار مشکوک، مقصر جلوه داده شود؛ او در یک صحنه‌ی جالب به سمیرا می‌گوید دستش را بدهد که فالش را بگیرد، و وقتی سمیرا به شوخی به او می‌گوید که نامحرم است، منصور با جمله‌ای بودار به او می‌گوید که یعنی هیچ نامحرمی تا حالا دستِ او را نگرفته؟ فیلم با روایتِ معکوسِ خود در نیمه‌ی دوم است که به پرسش مخاطب پاسخ می‌دهد اما نه به همه‌ی آن‌ها! نکته‌های زیادی هم این وسط نامشخص باقی می‌مانند. از همه مهم‌تر آن ایمیل و پیامکی‌ست که از طرف ستاره، خواهر سمیرا فرستاده می‌شود و مشخص هم نمی‌شود علت این کار او چیست. پیداست که فیلم‌نامه‌نویس فقط می‌خواسته به این شکل، نیمه‌ی اول داستان که قرار است نیمه‌ی معما طرح کردن باشد را به‌شدت پیچیده جلوه دهد اما بعد در گره‌گشایی در می‌ماند. یا معلوم نیست چرا پدر سمیرا آن‌قدر منصور را تهدید می‌کند یا چرا آن‌طور مرموزانه، وقتی که ستاره دارد با موبایل سمیرا تماس می‌گیرد، از لای در او را می‌پاید. تمام این بگیروببندها، تنها و تنها شک و تردید انداختن به دل تماشاگر بی‌خبر از همه‌جاست، غافل از این‌که هیچ‌کدام از این گره‌افکنی‌ها در نیمه‌ی دوم به نتیجه‌ی درست و درمانی نمی‌رسد. (بیشتر…)

فیلم‌هایی که نباید دید، شماره‌ی شانزده

فیلم‌هایی که نباید دید، شماره‌ی شانزده

  • نام فیلم: آباجان
  • کارگردان: هاتف علیمردانی

آباجان پیرزنی­‌ست که همه­‌ی اهالی خانه از او حساب می­‌برند. او تلاش می­‌کند مشکلات را حل کند و خانواده را کنار هم نگه دارد … پیدا کردن یک داستان مشخص از بین خرده­‌ریزهای این فیلم سردرگم کار سخت و البته عبثی­‌ست. نیم ساعت از فیلم می­‌گذرد و ما با خیل آدم­‌هایی مواجه می­‌شویم که در نهایت هم نمی­‌فهمیم چه نسبتی با هم دارند و اصلاً چرا باید این­‌همه باشند. از یک­‌طرف دعوای هاشم و کاظم. از طرف دیگر عشق پنهانی فرزانه و محسن. ماجرای پسر مفقود آباجان هم البته هست که به سبک شیار ۱۴۳ و با آن صحنه­‌ای که آباجان خبر زنده بودن پسرش را می­‌شنود، قرار است گریه­‌ای از مخاطب بگیرد. خب همه­‌ی این­‌ها یعنی چه؟ اصلاً دلیل این­‌که این فیلم در دوران جنگ اتفاق می­‌افتد چیست؟ چرا با آن صحنه­‌ی عجیب بمباران مدرسه تمام می­‌شود؟ … علیمردانی با پایمردی خاصی هر سال اصرار دارد که فیلمی در جشنواره داشته باشد اما خب هر سال هم بدتر از سال قبل. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم مشکل گیتی

نگاهی به فیلم مشکل گیتی

  • بازیگران: حمید فرخ‌نژاد ـ رویا نونهالی ـ یکتا ناصر و …
  • فیلم‌نامه: عبدالرضا منجزی
  • کارگردان: بهرام کاظمی
  • ۹۰ دقیقه؛ محصول ۱۳۹۴
  • ستاره‌ها: ۲ از ۵
  • این یادداشت در شما‌ره‌ی ۵۱۸ ماهنامه‌ی «فیلم» منتشر شده است.
  • رسم‌الخط این یادداشت به سبک رسم‌الخط ماهنامه‌ی «فیلم» تنظیم شده است.

 

تلگرام، واتس اپ، ایمو، تانگو، باباکرم

 

خلاصه‌ی داستان: ایرج و گیتی زوج ظاهراً خوشبختی هستند که زندگی مرفهی دارند. گیتی دائماً سرش در موبایل است و با دوستانش در اینستاگرام و فیس‌بوک و غیره، وقت می‌گذراند. ایرج از این مسئله به شدت شاکی‌ست. یک روز که ایرج دختری به نام صوفیا را در محل کارش می‌بیند، بند را به آب داده و همان روز گیتی را به کافی‌شاپ همیشگی‌شان فرا می‌خواند تا به او بگوید که دیگر زندگی برایش سخت شده است. گیتی از شنیدن حرف‌های ایرج عصبانی می‌شود اما شب که ایرج به خانه می‌آید و ماجرای صبح را به کل انکار می‌کند، گیتی دچار توهم می‌شود …

 

[یک توضیح کوتاه: راستش نوشتن از آشفتگی فیلمی که کارگردانش را می‌شناسی، فیلم‌نامه‌ی خودت دستش است، خانه‌ات دعوتش کرده‌ای و ساعت‌های زیادی را با او گذرانده‌ای کار سختی‌ست انصافاً. اما می‌دانم که بهرام کاظمی بسیار نقدپذیر و البته سربه‌زیر است و خیلی خوب کنار می‌آید و می‌پذیرد. پیش از ساخته شدن فیلم، فیلم‌نامه را خوانده بودم و همان موقع که ایشان لطف کرده بودند و از من نظر خواسته بودند، گفته بودم که داستان آشفته است و منظور را منتقل نمی‌کند. ایشان بسیار اصرار داشتند که معضل این روزهای جامعه‌ی مثلاً مدرن ایران یعنی استفاده‌ی بی‌رویه و غلط از گوشی‌های هوشمند و پرسه‌زدن در فضای مجازی را وارد خط اصلی فیلم‌نامه بکنند. این رویکرد البته رویکرد درستی‌ست و پرداختن به این موضوع مهم در یک فیلم کمدی، البته که احترام‌برانگیز است اما … ادامه‌اش را خودتان بخوانید. همان‌طور که در نوشته هم آورده‌ام، نوشتن درباره‌ی فیلمی که کارگردانش را می‌شناسی، سخت است مگر این‌که مثل بهرام کاظمی اهل منطق و گفتگو باشد.] (بیشتر…)

نگاهی به فیلم وارونگی

نگاهی به فیلم وارونگی

  • بازیگران: سحر دولتشاهی ـ علی مصفا ـ ستاره پسیانی و …
  • نویسنده و کارگردان: بهنام بهزادی
  • ۸۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۴
  • ستاره‌ها: ۳ از ۵
  • این یادداشت در سایت ماهنامه‌ی «فیلم» منتشر شده است (اینجا)

 

آلودگی

 

خلاصه‌ی داستان: نیلوفر دختر جوانی‌ست که با مادرپیرش زندگی می‌کند. حدود یازده سال است که او یک کارگاه تولید پوشاک زنانه را مدیریت می‌کند. سهیل که در گذشته رابطه‌ی صمیمی با نیلوفر داشته، پس از سال‌ها دوباره او را پیدا می‌کند و رابطه‌شان این‌بار شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد. مادر نیلوفر بیمار و دربیمارستان بستری می‌شود. پزشک اعلام می‌کند که مادر دیگر نباید در تهران زندگی کند چرا که آلودگی هوای تهران می‌تواند موجب مرگ او شود. فرهاد، برادر نیلوفر و هما، خواهر بزرگ او، تصمیم می‌گیرند مادرشان را به همراه نیلوفر به ویلای شوهر هما در شمال بفرستند. اما گذشته‌ی نیلوفر، داستان را پیچیده‌تر می‌کند و … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم