حیف از سئوالاتی که پرسیده نشد؛ درباره ی « از سینماتِکِ پاریس تا کانونِ فیلمِ تهران »

حیف از سئوالاتی که پرسیده نشد؛ درباره ی « از سینماتِکِ پاریس تا کانونِ فیلمِ تهران »

با شور و شوق فراوان، کتاب « از سینماتِکِ پاریس تا کانونِ فیلمِ تهران » پرویز جاهد را خریدم. کتابی که مصاحبه ای ست در دو نشست با فرخ غفاری در آخرین سال های عمر پربارش. فرخ غفاری آدم مهمی در سینمای ما بود ( هست ). فرهیخته و باسواد و عاشق سینما. کسی که پایه ی یک سینمای اصولی را در ایران کاشت و تلاش کرد به سینمای ایران جهت درستی بدهد تا فهم و سواد فیلم دیدن و خوب دیدن و بهتر دیدن در بین عوام و خواص در سال هایی که سینمای ایران بی بو و خاصیت بود، رواج یابد. کسی که نه مثل فیلمفارسی سازهای آن دوران با قر کمر و آواز و داستان های سطح پایین عشقی محیط سینما را دست کم گرفت و نه مثل روشنفکرانی مانند ابراهیم گلستان، فیلم هایی یکسر خلافِ جهتِ آب ساخت. او چیزی می خواست بین این دو سطح. در فیلم های اندکی که ساخت، که مهمترینش « شب قوزی » ست ( اینجا )، تلاش کرد هم داستانی متفاوت تعریف کند و هم در تعریفِ آن ظرافت به خرج بدهد. هم روشنفکرانه باشد و هم در عین حال، ساده و روان و همه فهم.

مطمئناً خواندن حرف های مردی که در سنین خیلی کم به مدارس خارجی فرستاده شده که در آن سال ها اینچنین خانواده های درست و حسابی ای کم پیدا می شدند، کسی که از نزدیک با سینمای فرانسه و بزرگانش نشست و برخاست داشته و آن ها را می شناخته و در بخش اعظمی از زندگی اش، تا زمانی که توان و انرژی اش اجازه می داده، روزی سه چهار فیلم می دیده و سینمای دنیا را در مُشت خود داشته، خواندن حرف های چنین آدمی حتماً می تواند جذاب و خواندنی باشد. آقای جاهد، در حرکتی بسیار ستودنی، همچنان که با ابراهیم گلستان هم مصاحبه کردند، ترتیب دیدار با غفاری در پاریس را هم دادند و حالا کتاب حاضر، متن همین مصاحبه ای ست که طی همین دیدار انجام می گیرد. اما متأسفانه چیزی که در کتاب « رو در رو با ابراهیم گلستان » آزاردهنده بود، در این کتاب هم من را آزار داد؛ فقدان سئوال های جذاب از مصاحبه شونده. این درست است که آقای جاهد با طرح سئوالاتی که اکثرا به تاریخ و روز و اسامی آدم ها و مکان ها ختم می شود، سعی دارند سندی تاریخی از وقایع مهمی که در روند شکل گیری سینما در ایران تأثیر داشته، به دست آورند و ثبت کنند، اما ریز شدنِ بیش از حد روی این سئوالات، تکرار مکرر اسامی و مکان ها و تاریخ ها، جذابیت گفتگو را بسیار کم کرده است و باعث خستگی می شود. نکته ی جالب اینجاست که با اینکه آقای جاهد می بیند ذهنِ این پیرمرد نمی تواند به درستی خیلی جزئیاتِ گاه شاید بی اهمیت را به یاد بیاورد، با اصراری بی جهت تلاش می کند هر طور شده چیزی از زیر زبانش بیرون بِکِشد که این خود موجب مخدوش شدنِ ذهنِ غفاری می شود تا آن چیزی هم که یادش بوده را به فراموش بسپارد!

من منتظر بودم از غفاری درباره ی فیلمسازان بزرگی که باهاشان نشست و برخاست داشت، خاطرات جذابش از آن دوران، فیلم های مورد علاقه اش، داستان های مورد علاقه اش، نظرش درباره ی مسیر نقدنویسی در ایران، درباره ی فیلم نامه نویسی، نصیحت هایی به فیلمسازان و منتقدان و از این قبیل سئوال ها پرسیده شود ( در کنار جنبه ی تاریخ نگارانه ی مصاحبه ). اما وقتی کتاب تمام می شود، احساس می کنید هنوز کلی سئوال هست که دوست داشتید از غفاری پرسیده می شد. ولی حیف که حالا دیگر خیلی دیر شده …

۴ دیدگاه به “حیف از سئوالاتی که پرسیده نشد؛ درباره ی « از سینماتِکِ پاریس تا کانونِ فیلمِ تهران »”

  1. اِلسا گفت:

    سلام
    ممنون بابتِ وبلاگ و نوشته های زیباتون
    و فیلم هایی که نقد می کنید و باعث می شید برم و دانلودشون کنم

    کتابِ نوشتن با دوربین الان دستمه و دارم می خونمش.
    آقای پرویز جاهد هم ایران هستند این طور که مشخصه.
    باهاشون گفت و گو نمی کنید؟
    گشتم نقدی در مورد فیلم هایی که ساختند رو تو صفحه تون پیدا نکردم.
    فیلم مستند تعزیه شون به تازگی نمایش داده شد در گالری مینا.

    • damoon گفت:

      سلام. ممنون از شما که می خوانید. آقای جاهد ایران نیستند. ایشان خارج از کشور زندگی می کنند. یادداشتی هم بر فیلم های ایشان ندارم فعلاً.

  2. اِلسا گفت:

    چند روز پیش تو گالری مینا نمایش فیلمِ مستندشون بود و دیدمشون
    برای چند ماهی ایران هستند آقای جاهد.
    فیلم های مستند آقای صلح جو(عزای نیمروز) و کاروان(محسن امیر یوسفی) هم نمایش داده شد.

    خودشون گفتن تو مؤسسه آقای کیمیایی دو واحد تحلیل فیلم یا همچین چیزی رو درس می دن.
    بله موقت ایران هستند.
    باز هم خیلی خوشحالم که با وبلاگتون خیلی تصادفی آشنا شدم و زاویه دیدِ آدم رو بازتر می کنید.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم