پرویز جاهد: … سئوال من این است که هیچوقت به فکر افتادید که با همکاری گلستان و در استودیو گلستان فیلم بسازید؟
فرخ غفاری: دوست عزیزم، ابراهیم گلستان، آدم عادی نیست، اگر آدم عادی بود که همه این کارها را با هم میکردیم. یک روز عاشق آدم بود و روز بعد یک رفتاری میکرد که شما اصلاً نمیفهمیدید، مثل این که طی این بیست و چهار ساعت از جایی پروندههایی آمده و به ایشان راجع به ابلیس فرخ غفاری، شیطان فرخ غفاری که چه توطئههایی دارد بر ضد ابراهیم گلستان توضیح دادهاند. به جان شما، به جان شما. یعنی یک جاهایی بود که ما دوست اینجوری بودیم بعد یک مرتبه میدیدی که چهرهای دیگر از ایشان در میآمد … ببینید قربان. گلستان وقتی که با شما بد میشود، توضیح هم نمیدهد. مثلاً نمیگوید دیشب یکی آمد و گفت تو الان داری یک خنجر درست میکنی زهرآلود تا یک وقتی مرا بکشی، به فلان دلیل. آدم باید بداند تکلیفش چیست. یک مرتبه میبینی که ای داد و بیداد، این چرا اصلاً مثل برج زهرمار چپچپ نگاهت میکند؟ نمیدانم. واقعاً. هنوز که هنوز است شما تلفن را برمیدارید و صدای گلستان است و نمیدانی گلستان چهجوری صحبت میکند و سر چی!!!!
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
پینوشت: قبلاً دربارهی این کتاب نوشته بودم ( اینجا ). و نوشته بودم که غفاری آدم مهمی در سینمای ماست. به نظرم توضیحات او دربارهی رفتار یک آدم مهم دیگر در سینمای ایران، به شدت بامزه و جذاب است.
پاسخ دادن