در دنیایی ایدهآل یک جوان نباید اهل طعنه باشد. در این سن طعنه جلوی رشد را میگیرد، استعداد را کور میکند. بهترین شکل این است که زندگی را شاد و با ذهنی باز آغاز کرد، با باور بقیه، با خوشبینی، با رک گفتن همهچیز به همهکس. و بعد وقتی که چیزها و آدمها را بهتر شناخت به طعنه رو بیاورد. توالی طبیعی زندگی انسان از خوشبینی به بدبینی است؛ و حس طنز به تعدیل بدبینی کمک میکند، تعادل و هارمونی به وجود میآورد. ولی دنیا ایدهآل نبود بنابراین حس طنز عجیب و ناگهانی رشدونمو میکرد. یکشبه، مثل قارچ؛ فاجعهبار، مثل سرطان.
•
(هیاهوی زمان / جولین بارنز / ترجمهی پیمان خاکسار)
•
پینوشت: به گمانم ترجمهی دیگری که از این رمان در بازار موجود است، ترجمهی بهتری باشد. حالا خود دانید!
جالب نبود
اما جالبی از خودتونه آقای دامون
مخلصم