فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ اسفند ۱۷, ۱۳۹۷ در
مطبوعات |
۸ دیدگاه | 1,731 بازدید
- این نوشته در شماره ۵۵۵ مجله «فیلم» منتشر شده است
- رسمالخط این نوشته بر طبق رسمالخط مجله «فیلم» تنظیم شده است
.
صحنههای باحال در جشنوارهای کمحال
.
هر سال بعد از تمام شدن جشنواره، حرفها، نوشتهها و انتقادها درباره کیفیت فیلمها، نوع برگزاری مراسم و جزئیات دیگر، حالا دیگر بعد از سیوهفت دوره تکراری شده؛ همیشه با تفکر «هر سال دریغ از پارسال» همهچیز را به باد انتقاد میگیریم غافل از این که پارسال هم چیزی بوده شبیه امسال و پیرارسال هم همینطور و … در واقع همیشه چندین فیلم بد بوده، چند فیلم متوسط و سهچهارتایی هم بالای متوسط. ماجرا همان است که بود. بعید است جشنوارهای از راه برسد که از بین چهل فیلم شرکتکننده در آن، به عنوان مثال پانزده فیلم فوقالعاده بیرون بیاید. اصلاً چرا باید اینطور باشد؟
جشنواره فیلم فجر، شاید به جز چند دوره انگشتشمار، همیشه همین بوده و فیلمهای سینمایی ما هم همین. «فیلمنامه مشکل دارد»، «کارگردانی خوب نیست»، «بازیها در نیامده»، «پایانبندی خوبی ندارد»، «نقاط گرهافکنی و گرهگشایی فیلم در جای درستی قرار نگرفته» و … همان بحثهای همیشگی که البته در جای خود مفید هستند و لازم. واقعیت این است که جشنواره فیلم فجر تقریباً در هیچ دورهای خیلی باحال نبوده، بلکه همیشه کمحال و گاهی هم بیحال و بعضی وقتها هم حتی بدحال بوده.
خیلی وقتها فراموش میکنیم فیلمها برآیند جامعه هستند و نه برعکس. طبیعتاً در جامعهای سطحینگر و سادهانگار، فیلمها هم چنین خواهند بود. چون فیلمها را آدمها میسازند و آدمها در جامعهای سطحینگر و بیذوق و تخیل، به همان شکل در خواهند آمد، حتی اگر خودشان ادعا داشته باشند تافتهای جدابافته هستند و به عنوان هنرمند زوایای دیگری را میبینند. همه ما مستحیل در آدمها و محیط اطرافمان هستیم و از آنها تأثیر میگیریم. پس فیلمهایمان هم چنین خواهند بود و جشنوارههایمان هم.
به هر حال جشنواره سیوهفتم هم گذشت و حرفها و نظرها و عموماً انتقادها و جزییگوییها و کلیگوییها آغاز خواهد شد (این داستانها حتی یکیدو هفته مانده به جشنواره هم آغاز شده بود). حالا این که این گفتمانهای انتقادی چه تأثیری بر فیلمسازها میگذارد و چه کارکردی دارد، خودش میتواند موضوع بحثی جداگانه باشد. اما در میان این هیاهو، باید به دنبال سینما بود. فیلمها، چه خوب، چه بد، چه حوصلهسربر و خستهکننده، چه سرپا و محکم، چه سطحینگر و حتی احمقانه، هر کدام چیزهایی در خود دارند که میتوان به آنها رجوع کرد و به یادشان سپرد. همین لحظهها هستند که ذات سینما را میسازند و باعث میشوند سینما همیشه زنده باشد. این بار میخواهیم بدون توجه به حرف و حدیثها به دنبال لحظههای باحال و جذاب سینمایی در فیلمهایی بگردیم که کیفیتهایشان فرق دارد و البته در این نوشته به هیچ عنوان این کیفیتهای متفاوت ملاک نیست، ملاک ذات سینما و خلق کردن است.
در میان سیوخردهای فیلم، به سکانسها و صحنههایی برمی خوریم که بیشتر از لحاظ کارگردانی و خلق فضا و موقعیت بهیادماندنی هستند، هر چند خودِ آن فیلمها بعد از بیرون زدن از سالن فراموش شوند. در این نوشته به این لحظهها خواهیم پرداخت و مرورشان خواهیم کرد تا با وجود تمام اعتراضها و کمبودها و بیذوقیها و بیتخیلیها و سادهانگاریها، همچنان ذات سینما را پاس بداریم و از وجودش لذت ببریم. وجود این لحظهها و صحنههای باحال، در جشنوارهای بیحال و جامعه و مردمی بدحال، میتواند نور امیدی باشد برای ادامه دادن، برای خلق کردن چیزهای بهتر و برای پیش رفتن در جایی که میخواهند تو فرو بروی … (بیشتر…)
آخرین دیدگاهها