اینبار تصاویر پشتِ صحنهی فیلمها را اختصاص دادهام به سینمای خودمان. دیدم بد نیست کمی هم اینطرفها بچرخیم. پنج قسمتِ قبلی را میتوانید با یک کلیکِ ساده روی « شات »، پیدا کنید. برویم سراغِ عکسها
افخمی در حالِ هدایتِ تنابنده در « سن پترزبورگ »
فرزاد موتمن پشت صحنه ی فیلمِ جدیدِ خوبش « خداحافظی طولانی »؛ از نظرِ من، هر چند آقای موتمن یکی از بهترین کارگردانانِ سینمای ایران است، در عینِ حال بدقولترین آدمِ ایران هم هست! برای آخرین دیدارمان هشت کیلویی وزن کم کردم.
آدم برفی
ساعتهای خوشِ جوانی
مراقب باش! فیلمبردارها روی کمد نمی روند …
دود و دم!
معلوم شد چرا آقای اصلانی در بدترین فیلم ها هم بهترین هستند: ایشان مُهره ی مار دارند!
صدای پای آب!
فرخ نژاد زیرِ گریمِ سنگین!
بهداد، سنگین، زیرِ گریم!
آقا/خانم عبدی!
رامبد وقتی جوان تر بود!
با دقت نگریستن به « گذشته »؛ فیلمی که همان یک بار هم به سختی دیدمش
خنده های شیطانی!
سلفی در « شکاف »
« آژانس شیشه ای » و امکاناتِ سینمای ما
روزگار جوانی
روزگارِ کودکیِ ما
و باز هم روزگارِ کودکیِ ما
و باز هم همچنان روزگارِ کودکیِ ما و به علاوه ی یک نکته ی انحرافی
روزگارِ جوانیِ جنابِ حاتمی کیا
و « چ » زود می گذرد …
آقای مهرجویی و « نارنجی پوش »؛ انعکاس
این هم از لحاظ انعکاس
« خیلی دور، خیلی نزدیک »، خیلی خوب
عکس یادگاری زیرِ « پل چوبی »
بالاخره « رد کارپت » بگوییم یا فرش قرمز؟ این را هنگامِ نمایشِ فیلمِ عطاران در جشنواره ی سی و دوم فجر، از خودش پرسیدم و گفت: « رد قرمز » هم می شود!
« کلاشینکفِ » سهیلی، یادگاری از کلاشنیکفِ فقید!
استاد در « خانه ی پدری » اش و آن زیر زمین وهم انگیز
گنجشکک اشی مشی، می افتد توی « حوضِ نقاشی » !
یادداشتی از من در مجلهی « فیلم » چاپ شده بود که در آن « درباره ی الی » را به مثابه یک فیلم در ژانر وحشت دیده بودم؛ هنوز هم می بینم
در قاب
چماق به دست ها، دوربین به دست ها!
از پشتِ کلاکت؛ « ملک سلیمان »: هیچ وقت حال و حوصله نداشتم فیلم را ببینم. بعید هم هست دیگر ببینمش.
وقتی کارگردان یقه ی بازیگر را میگیرد!
هی می خواهم به یادمان نیاورم که سنمان بالا رفته، نمی شود!
« خط ویژه »؛ فیلمی که از بس آدم در داستان بود، سرم را به درد آورد.
حرف های درِ گوشی
« زندگی جای دیگریست » و منوچهر هادی
« خواب زده ها »، فیلمی خواب زده
آینه چون نقش تو بنمود راست؛ « خانه ای کنار ابرها »
باز هم در آینه
پردهی سبزِ ایرانی!
رخشان بنی اعتماد و « قصه ها » یش
از بچگی هم همیشه رخشان بنی اعتماد را با پوران درخشنده قاطی می کردم!
حمیدرضا پگاه خوشقیافه است.
اما آقای جیرانی بامزه است!
رضا عطاران هم که ذاتاً بانمک است
آقای حاتمی در حال چاق کردنِ قلیان
« رهایی » ساختهی ناصرتقوایی
۸ دیدگاه به “خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل! ـ قسمت ششم”
خیلی خوب و دلچسب بود. دستتان درد نکند. من هم همیشه رخشان بنی اعتماد و پوران درخشنده را اشتباه میگیرم هم خودشان هم فیلمهاشان!بعد از اختتامیه جشنواره فجر امسال متوجه شدم تا حالا فکر میکردم باران کوثری، دختر پوران درخشنده است!
تاحالا چندین بار درباره الی را تماشا کردم ولی هر باز تا تیتراژ شروع می شه یک ترس و وحشت عجیبی منو می گیره این اتفاق تا حالا تو هیچ فیلم ترسناکی برام نیوفتاده .
از ماجرای « قصه ها » خبری ندارم.
« درباره ی الی » برخلافِ فیلم های بعدیِ آقای فرهادی (« جدایی نادر از سیمین » و « گذشته » ) فیلمِ مورد علاقه ی من است و بسیار دوستش دارم: ۴/۵ از ۵٫
بسیار عالی
ممنون.
خیلی خوب و دلچسب بود. دستتان درد نکند. من هم همیشه رخشان بنی اعتماد و پوران درخشنده را اشتباه میگیرم هم خودشان هم فیلمهاشان!بعد از اختتامیه جشنواره فجر امسال متوجه شدم تا حالا فکر میکردم باران کوثری، دختر پوران درخشنده است!
خوشحالم که دوست داشتید.
خانم، شما دیگر دستِ من را هم از پشت بستید در این زمینه!!!
تاحالا چندین بار درباره الی را تماشا کردم ولی هر باز تا تیتراژ شروع می شه یک ترس و وحشت عجیبی منو می گیره این اتفاق تا حالا تو هیچ فیلم ترسناکی برام نیوفتاده .
مرسی بابت گذشته.
دو سوال:
قصه ها کی اکران می شود؟اصلا این فیلم تا سال دیگه هم بیرون میاد ما ببینیم؟
نظرتون راجع ب درباره الی چیه؟میشه از ۵نمرتونو بگید
از ماجرای « قصه ها » خبری ندارم.
« درباره ی الی » برخلافِ فیلم های بعدیِ آقای فرهادی (« جدایی نادر از سیمین » و « گذشته » ) فیلمِ مورد علاقه ی من است و بسیار دوستش دارم: ۴/۵ از ۵٫
خیلی خوشحال شدم از اینکه درباره الی رو دوست دارید.
اگه یه کسی جلومو بگیره و بگه چه فیلمی تو عمرت دیدی میگم درباره الی و بویهود.