نیمنگاهی به فیلم رضا؛ شاید من نمیتوانم
تنها مورد گرم و قابل لمسی که در رضا توجهم را جلب میکند، خانهی این شخصیت است؛ نقلی، خوشرنگ، مدرن و در عین حال با حال و هوایی سنتی. خانهای که آدم دوست دارد یکی از آنها را داشته باشد و در آن زندگی کند. به غیر از این، چیزهای دیگر فیلم را درک نمیکنم؛ بلاتکلیف بودن رضا، طلاق بیمعنایش از فاطی (مثلاً چرا آنهمه خوشحالند؟ که یعنی اینها آدمهای متفاوتی هستند؟)، نویسنده بودنش، برگشت دوبارهاش به فاطی و … . سکانسهای طولانی را هم نمیفهمم و این که تفسیر میکنند این سکانسهای طولانی از ریتم خودِ رضا نشأت میگیرند را هم متوجه نمیشوم. به یاد بیاورید آن سکانس طولانی ورود فاطی، غذا خوردنشان با هم و بعد خوابیدن فاطی در اتاق. دوستی میگفت آیا نمیشود این سکانس را به شکل معاشقهای بین فاطی و رضا نگاه کرد؟ که یعنی غذاخوردنشان معادلیست برای عشقبازیشان. با خودم فکر کردم ای کاش میشد لااقل به آن، این شکلی نگاه کرد. (بیشتر…)
آخرین دیدگاهها