نظرسنجی بهترین پایان‌بندی‌ها

نظرسنجی بهترین پایان‌بندی‌ها

  • این نظرسنجی در شماره ۵ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این نظرسنجی برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

.

در شماره ۵ «فیلم امروز» از نویسندگان و منتقدان درباره بهترین پایان‌بندی‌های فیلم‌های سینمای ایران نظرسنجی شد. من نیز بهترین فیلم‌­ها بر اساس پایان­‌بندی‌شان را بدون ترتیب برشمردم:

.

هشتمین روز هفته (حسین رجاییان، ۱۳۵۲)

تنها فیلم رجاییان، ساختار و سروشکل متفاوتی دارد. به عنوان مثال، تیتراژ ابتدایی دقایقی بعد از شروع داستان روی تصویر نقش می‌بندد و به عنوان مثالی مهم‌تر، در پایان‌بندی‌اش سه شکل متفاوت از برخورد جوان متجاوز (محسن سهرابی) با دختر (فرزانه تاییدی) را شاهد هستیم که فرمی تجربی به کلیت کار می‌بخشد. شاید یکی از عجیب‌ترین و جالب‌توجه‌ترین پایان‌بندی‌های کل تاریخ سینمای ایران! (بیشتر…)

شماره‌ی ۵ مجله‌ «فیلم امروز»

شماره‌ی ۵ مجله‌ «فیلم امروز»

پنجمین شماره هم با یک غافلگیری اساسی از راه رسید. به مناسبت روز ملی سینما، این را شماره را با یک پرونده‌ی پروپیمان آغاز کرده‌ایم درباره‌ی پایان و پایان‌بندی در سینمای ایران. بعد از کلی مطلب درباره‌ی انواع پایان‌بندی در فیلم‌های ایرانی، یک نظرسنجی هم راه انداختیم که بیش از پنجاه نویسنده و منتقد در آن شرکت کرده‌اند و به پایان‌بندی‌های مورد علاقه‌ی خودشان پرداخته‌اند. در این پرونده، من مطلبی نوشته‌ام درباره‌ی بدترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینمای ایران بلکه حتی جهان! در این مطلب سعی کرده‌ام به چند پایان‌بندی «مفرح» از سینمای ایران بپردازم. امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.

مطلب دوم من هم در بخش سینمای جهان منتشر شده است که به یکی از فیلم‌های جدید پساکرونایی سینمای ترکیه پرداخته‌ام؛ پیدات کردم. فیلمی کم‌هزینه از کارگردان مهم سینمای ترکیه، رها اردم، که در دوران کرونا و با سر هم کردن ویدیوهایی که خودِ بازیگران از خودشان ضبط کرده بودند، ساخته شده است. توضیحات لازم را در متن داده‌ام.

در نهایت این‌که فیلم ببینید و «فیلم امروز» را همین امروز بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت داشتید بخوانید. ضرر ندارد.

.

 

گفت‌وگویی با آزاده صمدی؛ زندگی بازی‌ست، یک بازی لذت‌بخش

گفت‌وگویی با آزاده صمدی؛ زندگی بازی‌ست، یک بازی لذت‌بخش

  • این گفت‌وگو در شماره ۴ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این نوشته برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

 

آزاده صمدی با قدم‌هایی کوچک شروع کرد و خودش را بالا کشید. او از تئاتر و فیلم کوتاه به تلویزیون و سینما راهش را باز کرد و در تمام این مراحل، چنان که خواهید خواند، کارش را با جدیت پی گرفت. قرار بــود دلیل اصلی این گپ‌وگفت بازی صمدی در  سریال «می‌خواهم زنده بمانم» باشد اما وقتی صحبت‌ها گل انداخت (به‌خصوص این که صمدی بی‌شــیله‌پیله حرف می‌زند) نکته‌های جذاب‌تری وجود داشت که بتوان از آن‌ها گفت: خاطره‌ها، قصه‌ها، بازی‌ها و خلاصه زندگی.

 کافه‌ای که به پیشنهاد من در آن قرار گذاشته بودیم، به دلیل دوران کرونایی، بدون ســقف بود. خیال می‌کردم جای مناسبی انتخاب کرده‌ام اما با ورود به کافه متوجه شدم پنکه‌های بزرگی که در کار خنک کردن هوای گرم مرداد هســتند، چنان صدای بلندی ایجاد کرده‌اند که احتمال دارد مزاحم ضبط کردن حرف‌ها بشــوند. مدام بــا خودم تکرار می‌کردم: «آخه از بین این همه کافه، چرا این‌جــا رو انتخاب کردی؟!» اما نگرانی‌ام زمانی که آزاده صمدی سر وقت آمــد و شروع به صحبت کردیم، کم‌کم رنگ باخت. از قدیم گفته‌اند: «حرف، حرف می‌آورد» و ما حرف‌های‌مان ردیف شد و هر چه گذشت دیگر انگار نه پنکه‌ای وجود داشت و نه گرمایی.

او عاشــق بازیگری‌ست. هنگام گپ‌وگفت‌مان، هر وقت صحبت از ریزه‌کاری‌های بازیگری می‌شــد، به هیجان می‌آمد. اما حیف که منعکس کردن آن هیجان و شــور، در بین خطوط این نوشــته ممکن نیست؛ دیدنی‌ست، نه خواندنی. حتی جاهایی احساس می‌کردم با صحبت دربارۀ جذابیت‌های بازیگری چشم‌هایش برق می زنند. این‌جا کم‌تر از نقش‌هایش در فیلم‌های متنوعی که بازی کرده حرف زده‌ایم. بخشــی از این رویکرد برای ثبت یک مصاحبۀ کمی تا قسمتی متفاوت، عامدانه بود و بخشی دیگر هم به دلیل گرم شــدن گپ‌وگفــت اتفاق افتاد؛ تا به خودمان آمدیم، مســیر صحبت‌ها عوض شــده بود و جذابیت خاطره‌ها و قصه‌ها ما را غرق کرده بود و در تمام ایــن حرف‌ها هم مادربزرگی قصه‌گو حضور داشــت که سایه‌اش تا دقایق آخر  بالای سر ما بود. شهرزاد قصه‌گوی آزاده صمدی، شخصیت اصلی این گفت‌وگوست… (بیشتر…)

شماره‌ی ۴ مجله‌ی «فیلم امروز»

شماره‌ی ۴ مجله‌ی «فیلم امروز»

چهارمین شماره‌ی «فیلم امروز» هم منتشر شد. مطالب آن‌قدر زیاد است که حسابی حق انتخاب خواهید داشت. احتمالاً حتی ورق زدن آن هم حس خوبی به‌تان خواهد داد.

اما در این شماره، من گفت‌وگویی با آزاده صمدی انجام داده‌ام. بازی او در می‌خواهم زنده بمانم بهانه‌ای شد تا در کافه ویکولوی مجتمع تجاری الهیه، روبه‌روی هم بنشینیم و گپی مفصل بزنیم. صحبت‌های‌مان آن‌قدر گل انداخت و جذاب شد که اصلاً می‌خواهم زنده بمانم به فراموشی سپرده شد! او از بچگی‌، خاطره‌ها، بازی‌ها، داستان‌ها و البته مادربزرگش گفت که تا پایان مصاحبه، سایه‌ی بالای سر ما بود. شاید تاکنون آزاده صمدی را این‌گونه نشناخته باشید. دعوت‌تان می‌کنم حرف‌هایش را بشنوید.

در نهایت این‌که فیلم ببینید و «فیلم امروز» را همین امروز بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت داشتید بخوانید. ضرر ندارد.

.

نگاهی به رمان داشتن و نداشتن و اقتباس‌‌های سینمایی‌اش To Have and Have Not

نگاهی به رمان داشتن و نداشتن و اقتباس‌‌های سینمایی‌اش To Have and Have Not

  • این یادداشت در شماره ۳ مجله «فیلم امروز»  منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

.

قایقران

.

رمان داشتن و نداشتن (۱۹۳۷) یکی از پراقتباس‌ترین آثار ارنست همینگ‌وی در عرصه سینماست و تاکنون سه فیلم سینمایی خارجی (جدا از ناخدا خورشیدِ خودمان) بر مبنای آن ساخته شده است؛ داشتن و نداشتن (هاوارد هاکس،۱۹۴۴) با فیلم‌نامه جولز فورتمن و ویلیام فاکنر، نقطه شکست (مایکل کورتیز،۱۹۵۰) با فیلم‌نامه رانالد مک‌داگال و قاچاقچیان اسلحه (دان سیگل، ۱۹۵۸) با فیلم‌نامه دانیل مین وایرینگ و پل ماناش. از این بین فیلم هاکس شهرت و اعتبار بیش‌تری دارد. هر چند در نگاهی دقیق‌تر این اقتباس به رمان همینگ‌وی وفادار نیست و در برخی قسمت‌ها و شخصیت‌ها سازی کاملاً جداگانه می‌زند تا روایت هاکس بیش از اقتباس، به برداشتی آزاد تبدیل شود.

 هاوکز با همینگ‌وی دوست بود و هر دو هم علاقه‌های مشترکی مانند ماهی‌گیری و نوشیدن الکل داشتند. در یکی از سفرهای تفریحی‌شان به قصد ماهی‌گیری منشأ فکر اقتباس سینمایی از روی رمان همینگ‌وی در ذهن آن دو شکل گرفت. هاکس به همینگ‌وی گفته بود: «می‌توانم یک فیلم از بدترین چیزی که تاکنون نوشته‌ای بسازم.» همینگ‌وی پرسیده بود: «بدترین چیزی که تا حالا نوشته‌ام چیست؟» و هاکس جواب داده بود: «آن آشغال به اسم داشتن و نداشتن». این شروع ماجرا و زمینه‌ساز شکل‌گیری یکی از معروف‌ترین عاشقانه‌های سینما با شرکت همفری بوگارت و لورن باکال بود که آن را چیزی در رده کازابلانکا (مایکل کورتیز،۱۹۴۲) می‌دانند. در واقع هم موفقیت چشم‌گیر کازابلانکا برادران وارنر را تحریک کرده بود تا فیلم مشابهی تولید کنند. به همین دلیل طرح کلی رمان یعنی ماجرای کاپیتانی که مسافران قاچاق حمل‌ونقل می‌کند را با ایده‌ای عاشقانه که در بستر جنگ جهانی دوم شکل می‌گیرد تلفیق کردند. (بیشتر…)

نگاهی به سریال ترسناک آن‌ها

نگاهی به سریال ترسناک آن‌ها

  • این یادداشت در شماره ۳ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

.

آن‌ها آمدند…

 

کرونا اگر هزار بدی داشت، برای صنعت نمایش ما شاید یکی‌دو تا خوبی هم داشت. یکی از آن‌ها هم این بود که باعث شد سریال‌های اینترنتی باب شود و سازندگان این سریال‌ها از این فرصت برای به رخ کشیدن بیش از پیشِ خودشان استفاده کنند. اگر در سینما فیلمی ساخته می‌شد که معلوم نبود تا چند ماه یا حتی چند سال دیگر ممکن است اجازه اکران بگیرد، سریال‌سازی در پلتفرم‌های اینترنتی این قابلیت را دارد که آثار ارایه‌شده در کم‌ترین زمان ممکن به نمایش گذاشته می‌شود. یکی از خوبی‌های این موقعیت جذاب این است که نویسندگان و کارگردانان و بازیگران به تکاپو می‌افتند تا کارهای جذاب‌تری خلق کنند و نبض ماجرا را در دست بگیرند. در این حالت اتفاق مهم دیگری هم می‌افتد و آن هم این است که دست‌ها برای رفتن به سمت تجربه‌های جدید بازتر خواهد بود. با نگاهی گذرا به سریال‌هایی که در این یک سال اخیر در پلتفرم‌های اینترنتی ارایه شده‌اند به این نتیجه خواهیم رسید که تنوع در ساخت داستان‌هایی با حال‌وهواهای متفاوت تا حد زیادی بر فضای تصویر حاکم شده است و سازندگان انگار به این نتیجه رسیده‌اند که برای جلب مخاطب می‌توانند چیزهای جدیدی را امتحان کنند. چیزهایی که تا پیش از این در سازوکار سینمایی و ماجرای سردرگم اکران فیلم‌های ایرانی به نتیجه نمی‌رسید و احتمالاً چیزی جز شکست، برنگشتن سرمایه و پایین کشیده شدن فیلم بعد از یکی‌دو هفته اکران نصیب‌شان نمی‌شد. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم