کوتاه درباره‌ی چند فیلم، شماره‌ی پنجاه‌وهشت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، شماره‌ی پنجاه‌وهشت

  • نام فیلم: بمب
  • کارگردان: پیمان معادی
  • محصول ۱۳۹۶

ایرج و میترا در دوران اوج بمباران تهران، رابطه‌ای سرد و قهرآمیز با یکدیگر دارند. این رابطه آن‌قدر بد است که حتی زمان اعلام وضعیت قرمز، هیچ کدام‌شان به زیرزمین پناه نمی‌برند و بر این باورند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. اما از میان همسایه‌هایی که به زیرزمین پناه می‌برند، پسر نوجوانی هست که عاشق دختر همسایه می‌شود … فیلم جدید معادی هر چند با یک نمای تراولینگ بسیار خوب آغاز می‌شود که به بیننده این فرصت را می‌دهد طی یک حرکت چند دقیقه‌ای بدون قطع حال‌وهوای دوران بمباران تهران را به خاطر بیاورد و لمس کند، اما بعد از این نمای طولانی آغازین، وقتی به داستان نزدیک می‌شویم، با روندی ناموزون و ریتمی کند، شاهد خرده‌داستان‌ها و تکه‌پاره‌هایی هستیم که قرار است به‌زور تصاویر نوستالژیک دهه‌ی شصت به هم بچسبند، از تیله‌بازی و پوست پرتقال روی بخاری تا شعارنویسی روی دیوار و توپ پلاستیکی دولایه و غیره. فیلم بین مدرسه‌ی ایرج و منزل او در رفت‌وآمد است و در این رفت‌وبرگشت‌ها، نه چیزی به داستان اضافه می‌شود و نه مخاطب به کشف جدیدی می‌رسد. از خانه‌ای که سرد است و فضای سنگینی دارد و زن و مرد در موقعیت‌هایی یکسان، هر کدام در اتاقی و گوشه‌ای نشسته‌اند و با هم حرف نمی‌زنند، به مدرسه می‌رویم که مثلاً یک‌بار معلم‌ها دارند تصمیم می‌گیرند امتحان بچه‌ها را برگزار کنند یا نه و بار دیگر که یکی از معلم‌ها بچه‌اش به دنیا آمده، مشغول رقص و آواز می‌شوند. معادی تنها با تکیه بر همین تکه‌پاره‌ها و گاهی طنازی سیامک انصاری در نقش مدیرمدرسه و دیالوگ‌های بامزه‌اش تلاش می‌کند انسجامی به اثر بدهد، که نمی‌تواند. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم