از میان فیلمها؛ سیوشش
انریکو ماتئی (جیان ماریو ولونته): جاهطلبی من متفاوته؛ من ترجیح میدم خدمتگزار مشکلآفرین اما موثر یه دولت باشم، تا خدمتکار مطیع یه حزب.
«ماجرای ماتئی» ساختهی فرانچسکو رزی (بیشتر…)
انریکو ماتئی (جیان ماریو ولونته): جاهطلبی من متفاوته؛ من ترجیح میدم خدمتگزار مشکلآفرین اما موثر یه دولت باشم، تا خدمتکار مطیع یه حزب.
«ماجرای ماتئی» ساختهی فرانچسکو رزی (بیشتر…)
۱
اِوِلین زن میانسالیست که به آرزوهایش نرسیده. او که همراه همسر ساده و تا حدی دستوپاچلفتیاش یک رختشویخانه را اداره میکند، با مشکلات زیادی مواجه است، از جمله دختر جوانِ همجنسگرای نافرمانش که ارتباط برقرار کردن با او هر روز برایش سختتر میشود. اِوِلین در حسرت کارهای نکرده و راههای نرفته میسوزد تا اینکه یک روز به شکلی عجیب با جهانهای موازی آشنا میشود…
فیلم ایدهی عجیبی دارد و هر لحظهاش پر از انرژی و فوران شور و حال است. عین اوضاع خودِ اِوِلین که هر چه در زندگی روزمرهاش کارهای نکرده و آروزهای بهسرانجامنرسیده داشت، در دنیاهای موازی، با انرژی و مثل یک بمب ظاهر میشود. پیام سادهی فیلم در پس شلوغی عجیب و غریبی قرار گرفته که یک لحظه هم اجازه نمیدهد مخاطب بیکار بماند. ایدههای دیوانهوار فیلم، عین داستانش، مخاطب را در فضای مالیخولیایی قرار میدهند که اشارهی هوشمندانهایست به سازوکار بیمعنای دنیا. سازوکاری که تنها با عشق و البته «خود بودن» میتوان به آن معنا و مفهومی داد. (بیشتر…)
زندگی لوییس بونوئل و جین روکار، چهلونُه سال و تا زمان مرگ بونوئل ادامه داشت. جین معلم ژیمناستیک بود و میگویند زمانی که بونوئل از او خواستگاری کرد، ژان اپستین، کارگردان معروف، به جین گفت: «تو آدم اشتباهی را انتخاب کردهای!» اما با وجود این هشدار، آنها با هم ازدواج میکنند و تا پایان عمر بونوئل، کنار هم میمانند.
قاب امروز، عکس کمتردیدهشدهایست از سالهای آخر این زوج. آنها مشغول غذا خوردن هستند و جین، اسلحهای را به سمت بونوئل گرفته و گویا میخواهد شلیک کند. احتمال خیلی ضعیفی وجود دارد که اسلحه واقعی باشد. اگر هم واقعیست خیلی بعید به نظر میرسد که پُر باشد. چهرهی جین نشان میدهد که یک شوخیِ زن و شوهری در جریان است. بهرحال زندگی کردن با انسانی مانند لوئیس بونوئل، چنین شوخیهایی را هم طلب میکرده است! (بیشتر…)
.
رقص شیطان
کومارام برای آزاد کردن خواهر کوچکش از چنگ انگلیسیهای اشغالگر، نقشهای طراحی میکند. اما در مسیر او سیتارام، یک جوان هندی عضو نیروی نظامی انگلیس، قرار میگیرد که سعی دارد کومارام را دستگیر کند. این دشمنی، کمکم به دوستی عمیقی منجر میشود که یک هدف مشترک را دنبال میکند؛ نابودی انگلیسیها.
.
حیاتی نویسندهایست که حالا دیگر سالهاست چیزی ننوشته. او نهتنها در نویسندگی، بلکه در زندگی خانوادگیاش هم با یاپراک، همسرش، مشکلی اساسی دارد. یاپراک میخواهد از او طلاق بگیرد و حیاتی مانند انسانی مسخشده و ناکارآمد، هیچ راهحلی برای برونرفت از این اوضاع ندارد. او دست به هیچ اقدامی نمیزند تا اینکه خبر میرسد جسد زنی در دریاچه پیدا شده است…
.
در خانهای قدیمی رازی مخوف نهفته است که با حضور آدمها در آن، کمکم خودش را نشان میدهد…
با روحیهای بد و دلی ناخوش، به دلیل وقایع پیشآمدهی مدتهای اخیر، شمارهی جدید «فیلم امروز» منتشر شد. من هم یادداشتی در این شماره دارم به نام «رقص شیطان» که وقایعنگاری روزیست که تصمیم گرفتم در آن سه فیلم تماشا کنم. اگر حال و حوصلهای باقی بود، خوشحالم میشوم یادداشتم را بخوانید.
.
آخرین دیدگاهها