به مناسبت ششصدمین شماره مجله «فیلم»: از شماره صدوچند تا ششصد

به مناسبت ششصدمین شماره مجله «فیلم»: از شماره صدوچند تا ششصد

  • این یادداشت در شماره ۱۸ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

.

آخر این چه کاری بود که از من خواستید؟!

.

یادم نیست اولین مواجهه‌ام با «فیلم» کِی، کجا و چه‌گونه بود. هر چه به عقب برمی‌گردم تصاویر ذهنی‌ام درباره خیلی چیزها، تارتر و محورتر می‌شوند، طوری که انگار این خودم نبودم که چیزهایی از سر گذراندم. گذشت زمان، هم ترسناک است، هم گاهی تسلی‌دهنده. اما در نظر من، بیش‌تر ترسناک است چون هم ما را به پیری و مرگ نزدیک می‌کند و هم این‌که به خیلی چیزهایی که نباید عادت کنیم، عادت‌مان می‌دهد. البته عادت هم خودش خوبی‌هایی دارد و بدی‌هایی. این از آن بحث‌هایی‌ست که هر چه جلوتر برویم، پیچیده‌تر می‌شود و در نهایت شاید به نتیجه خاصی هم نرسد. باید از آن عبور کنم. فقط می‌خواستم بگویم در این گذر زمان بی‌رحم، که هر روز پیرتر می‌شویم و هر روز این احتمال وجود دارد که امعا و احشا بدن‌مان علیه خودمان شورش کنند و کار دست‌مان بدهند، تصاویری گنگ و نامشخص از قسمت‌های حتی مهم زندگی‌ام به یاد می‌آورم که خیلی دوست دارم واضح‌شان کنم. دوست دارم لنز را بچرخانم تا همه‌چیز شفاف به چشمم بیاید، اما حیف که این‌گونه نخواهد شد. گاهی البته جرقه‌هایی در ذهن می‌خورَد و برخی تصاویر واضح می‌شوند اما برای من، لااقل درباره نوع و شکل و زمان مواجه شدنم با مجله «فیلم»، هر چه تلاش کردم جرقه‌ای نخورد که نخورد. (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۷۹ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۹ مجله‌ی «فیلم»

رسیدیم به ایستگاه بهمن؛ سی‌ونهمین سال انتشار «فیلم». این شماره، مخلوطی‌ست از یک شماره‌ی عادی و یک شماره‌ی ویژه. شماره‌ی عادی همان قسمت‌های همیشگی‌ست فقط با کمی فشردگی. پرونده‌ای هم برای منک (دیوید فینچر) ترتیب داده شده که نظرم را قبلاً درباره‌اش گفته بودم.

در بخش «سینمای جهان»، یادداشتی نوشته‌ام بر فیلمی از سینمای هند. چند ماهی بود که از سینمای هند دور شده بودم و این بار با یک فیلم درجه‌یک برگشتم. از آن دست فیلم‌هایی که به هیجان‌تان خواهد آورد، طوری که احساس خواهید کرد سینما هنوز زنده است. آ.ک در برابر آ.ک (ویکرام‌آدیتیا موتوان) حکایت درگیری یک بازیگر معروف، یعنی آنیل کاپور و یک کارگردان معروف یعنی آنوراگ کاشیاپ است. هر دو در نقش‌های خودشان بازی می‌کنند و حسابی هم از خجالت هم درمی‌آیند! اگر دوست داشتید از زندگی لذت ببرید و حال کنید، پیشنهاد دیدن این فیلم را به گوش بسپارید.

و خلاصه این‌که فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

 

شمار‌ه‌ی ۵۷۸ مجله‌ی «فیلم»

شمار‌ه‌ی ۵۷۸ مجله‌ی «فیلم»

خوشبختانه این شماره هم زودتر از موعد مقرر منتشر شد. شماره‌ای پر از مطالب متنوع.

من در این شماره درباره‌ی یک مستند نوشته‌ام. یکی از دهشتناک‌ترین مستند‌هایی که در عمرم دیده‌ام. در ابتدای نوشته، هشدار داده‌ام که پیش از دیدن آن، متن را نخوانید و این هشدار، با هشداری که در فیلم‌های داستانی برای اسپویل نشدن ماجرا می‌دهند، تفاوت بسیاری دارد. قطعاً ابتدا مستند را ببینید و بعد اگر دوست داشتید متن من را بخوانید.

کشتار آمریکایی: خانواده‌ی همسایه (جنی پاپلِوِل) American Murder: The Family Next Door یکی از آن مستند‌هایی‌ست که مو بر تن‌تان سیخ خواهد کرد. در تصورتان هم نخواهد گنجید که آدم‌ها چه‌گونه می‌توانند باشند و چه اَعمالی می‌توانند مرتکب شوند. درباره‌ی جزییات این مستند، مفصل و در سه صفحه نوشته‌ام. فقط امیدوارم دل شیر داشته باشید و توان دیدن و شنیدن جزییاتی که حال هر آدم قوی‌دلی را هم خراب خواهد کرد. قدرت مستند نه در ساختارش، بلکه از موضوع عجیبش می‌آید که در حد توانم درباره‌اش توضیح داده‌ام. خوشحال خواهم شد اگر دیدید و متن من را هم خواندید، بیش‌تر درباره‌اش حرف بزنیم …

خلاصه این‌که فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

.

.

نگاهی به کارنامه یک ترسناک‌ساز مهجور اما حسابی

نگاهی به کارنامه یک ترسناک‌ساز مهجور اما حسابی

  • این یادداشت در شماره ۵۷۷ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

تمساح‌های آقای تراکی!

.

جدال انسان و حیوان، جدالی‌ست به اندازه تاریخ پیدایش آدمیزاد. انسان‌های غارنشین برای سیر کردن شکم خود و اطرافیان، مجبور به شکار حیوانات وحشی بودند و این درگیری احتمالاً روزمره‌ترین صحنه‌ای‌ست که می‌توانیم از انسان‌های اولیه تصور کنیم. در یکی از بامزه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما یک میلیون سال پیش از میلاد، هال روچ (تهیه‌کننده معروف) به همراه پسرش هال روچ جونیور، با تصاویری جذاب و نسبت به سال ساخت فیلم (۱۹۴۰) بسیار پیشرفته، از این درگیری بین انسان‌ها و حیواناتی با ابعاد غول‌آسا چیزی ارایه دادند که سعی داشت سختی‌های کار انسان‌های اولیه برای زنده ماندن را به تصویر بکشد. در واقع فیلم روچ‌ها، جزو اولین آثاری در سینما بود که پای کشمکش بین انسان و حیوان را به سینما باز کرد و بعدتر این کشمکش خودش تبدیل به زیرژانری اصلی و اساسی در سینما شد.

درگیری‌ها ادامه پیدا کرد. زمانی کینگ‌کونگ بود، زمانی گودزیلا آمد. ولی هر چه جلوتر آمدیم، به واقعیت‌ها بیش‌تر نزدیک شدیم. در واقع هیبت و اندازه حیوانات به شکل طبیعی در آمد و غول‌هایی که در واقعیت وجود نداشتند تبدیل به حیواناتی شدند که دوروبرمان بودند. کم‌کم گودزیلاها و کینگ‌کونگ‌ها کنار رفتند و تمساح‌ها، کوسه‌ها و مارها جای‌شان را گرفتند. حیواناتی خطرناک که برای آفریدن وحشت، بسیار مناسب بودند و سازندگان فیلم‌ها هم می‌دانستند چه‌گونه این حیوانات را در جهت خواسته‌های خود به کار گیرند. این‌گونه شد که جدال بین انسان و حیوان، در سینما ادامه پیدا کرد و به جاهای باریکی هم کشید! (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۷۷ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۷ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۷ هم به دکه‌ها رسید. این بار حتی زودتر از موعد مقرر. خلاصه نه کسی توانست برای شکست کرونا برنامه‌ریزی کند، نه پروتکل‌های بهداشتی دردی را دوا کرد و نه عقل‌ها و فکرها برای شکست این بیماری سمج به کار افتاد. حالا دیگر دو هفته قرنطینه داریم و یک مجله‌ی «فیلم». بیاییم با این دو هفته قرنطینه و سرگرم شدن با «فیلم»، کرونا را شکست بدهیم، برود پی کارش!

در این شماره، دو یادداشت نوشته‌ام. اولی در بخش سینمای جهان، مطلبی دو صفحه‌ای‌ست با نام «تمساح‌های آقای تراکی!». این مطلب درباره‌ی ترسناک‌سازی مهجور اما درست‌وحسابی‌ استرالیایی‌ست که چهارپنج فیلم بیش‌تر در کارنامه‌اش ندارد اما همه‌ی آن‌ها از لحاظ مضمونی، به شکل جالبی مشابه هم هستند. اندرو تراکی، در ژانر وحشت و با داستان‌هایی از حمله‌ی کوسه‌ها و تمساح‌ها به انسان، شما را به لحظه‌های پراسترسی خواهد کشاند. تقریباً کسی او و سینمایش را نمی‌شناسد و من سعی کرده‌ام در دو صفحه، فیلم‌هایش را مرور کنم، به مولفه‌های سینمایش بپردازم، نشان بدهم که با وجود ناشناخته بودن، فیلم‌ساز مولفی حساب می‌شود و در نهایت به سینمادوستان معرفی‌اش کنم. پس به دنیای آقای اندرو تراکی خوش آمدید!

مطلب دوم من هم درباره‌ی روزهای نارنجی (آرش لاهوتی) است. فیلمی که از بعد از دوسه سال، در نهایت اکران شد و به نظرم فیلم قابل‌تحمل و قابل‌تأملی‌ست.

خلاصه این‌که فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت کردید، بخوانید. ضرر ندارد.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم