شماره‌ی ۵۴۱ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۱ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی اول اردیبهشت هم منتشر شد. از آن جایی که روز آخر صفحه‌بندی نبودم و طرح روی جلد را ندیدم، بعد از انتشار مجله، با دیدن عکس روی جلد حسابی ذوق کردم؛ گاهی خوب است آدم خارج گود بایستد و تنها از نتیجه لذت ببرد! در این شماره، من یادداشتی نوشته‌ام درباره‌ی فیلمی از سینمای اسپانیا به نام راز ماروبون (سرخیو سانچز). فیلمی درست و حسابی که احتمالاً شگفت‌زده‌تان خواهد کرد. این هشدار را هم بدهم که قبل از دیدن فیلم، یادداشت را نخوانید. هر چند حرفه‌ای‌ها می‌دانند که چنین یادداشت‌هایی (به اصطلاح همان نقد) بدون در نظر قرار دادن این‌که مخاطب فیلم را دیده یا نه، نوشته می‌شوند و در نتیجه مسئولیتی از جهت لو دادن داستان فیلم بر گردن‌شان نیست. این را گفتم که حواس‌تان باشد. خلاصه این که «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

نگاهی به فیلم ۱۹۲۲

نگاهی به فیلم ۱۹۲۲

  • بازیگران: تامس جین ـ مولی پارکر ـ دیلان اشمید و …
  • فیلم‌نامه: زاک هیلدیچ براساس رمانی از استفن کینگ
  • کارگردان: زاک هیلدیچ
  • ۱۰۲ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۰ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

خون را با آب سرد بهتر می‌توان شست

 

خلاصه داستان: ویلفرد جیمز مزرعه­‌داری­‌ست که برخلاف نظر همسرش، دوست ندارد زمینش را بفروشد و به شهر برود. او به­‌شدت وابسته مزرعه­‌اش است. اما وقتی می­‌بیند زن در صورتی که او راضی به شهرنشینی نباشد، درخواست طلاق خواهد داد و همه­‌چیز را به­‌هم خواهد زد، تصمیمی ترسناک می­‌گیرد و البته تلاش می­‌کند پسرش را هم وارد این بازی کند …

(بیشتر…)

شماره‌ی ۵۳۹ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۳۹ مجله‌ی فیلم

یکی از هیجان‌انگیزترین شماره‌های مجله برای من زمانی که خواننده‌اش بودم، همین شماره بود. بعد از جشنواره و دیدن فیلم‌ها، منتظر می‌ماندم ببینم نویسندگان مجله کدام فیلم را به عنوان فیلم اول خودشان معرفی می‌کنند. حالا که خودم بخشی از مجله هستم، این هیجان به بخش‌های دیگر منتقل شده است. مثلاً به حساب و کتاب برای انتخاب‌های خودم در نظرسنجی. در این شماره، سی‌وشش منتقد و نویسنده‌ی مجله، نظرهای خودشان را درباره‌ی بهترین‌های جشنواره داده‌اند و من هم به همین شکل. بخش دیگری از هیجان ماجرا هم به این برمی‌گردد که در هر بخش می‌دانم چه فیلمی و چه کسی اول شده و هیچ‌کس دیگری نمی‌داند تا زمانی که مجله را باز کند! از آن هیجان‌های موذیانه!

اما غیر از این نظرسنجی، مطلبی نوشته‌ام با عنوان «جهان داره به کدوم سمت می‌ره لاله؟!» که فیلم‌های جشنواره را از منظر شعار و شعارزدگی بررسی کرده‌ام. به نظرم خواندنش خالی از لطف نباشد. امسال هر چند فیلم‌ها تعدادشان کم بود، اما شعار بیش از همیشه شنیده می‌شد. گزارش‌های جشنواره‌ای در این شماره پروپیمان است. مثلاً پیشنهاد می‌کنم مطلب پوریا ذوالفقاری را حتماً بخوانید، نه به خاطر این که رفیقم است، بلکه چون اغلب گزارش‌ها را خوانده‌ام و گمان می‌کنم یکی از بهترین مطالب این شماره است.

مطلب دیگر من هم در بخش «سینمای جهان» یادداشتی‌ست درباره‌ی فیلم فوق‌العاده‌ی جیمز فرانکو هنرمند فاجعه، با نام «آن بالا، کنار هیچکاک و لین». اگر فیلم را دیده‌اید، بد نیست این یادداشت را هم بخوانید. البته به نظرم بهتر است فیلم اتاق (تامی وایزو، ۲۰۰۳) را هم ببینید. یکی از بدترین فیلم‌های کالت تاریخ سینما که هنرمند فاجعه روایتی‌ست از نحوه‌ی ساخت این فیلم و زندگی نویسنده و کارگردان عجیب و مطلقاً بی‌استعدادش. امیدوارم بعد از خواندن مطلب، مخصوصاً وقتی اتاق را دیده باشید، عصبانی نشوید!

خلاصه این که «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

شماره‌ی ۵۳۸ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۳۸ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ویژه‌ی سی‌وششمین جشنواره‌ی فیلم فجر هم منتشر شد. با این‌که امسال تعداد فیلم‌ها نسبت به پارسال و سال قبل‌ترش (دو جشنواره‌ای که من در مجله بودم) خیلی کمتر بود اما کار اعضای تحریریه نه‌تنها راحت نشد، بلکه سخت‌تر هم شد. خلاصه‌داستان‌های یک‌کلمه‌ای، جواب سربالای برخی از کارگردان‌ها و بدقولی‌های مکرر و خست عوامل برخی از فیلم‌ها برای در اختیار گذاشتن عکس و عوامل تولید و مخلفات دیگر، باعث شد همه‌چیز پیچیده شود.

من هنوز متوجه نمی‌شوم چرا تصور می‌کنیم فیلم ساختن کار بزرگ و عجیب و غریبی‌ست؟ کار سختی‌ست اما نه بزرگ است و نه عجیب و غریب و نه حتی ویژه. برخی از سازندگان فیلم‌ها چنان در دسترس نیستند و خودشان را در لایه‌های پیاز مخفی کرده‌اند و برای ارتباط با آن‌ها باید از هزار سوراخ رد شد که تو گویی رییس سازمان ملل هستند و اگر جواب بدهند و حرف بزنند و اطلاعات در اختیار دیگران بگذارند، نظم جهانی بهم خواهد خورد. و تازه این نازکردن‌ها و مخفی‌شدن‌ها درباره‌ی مجله‌ای مثل «فیلم» اتفاق می‌افتد. بدقولی‌ها سر به فلک می‌زنند اما پای حرف که برسد اصحاب هنر، مظلوم‌ترین و بهترین و متفکرترین آدم‌های روی زمین هستند که برای فرهنگ مملکت زحمت می‌کشند!

آقایان و خانم‌ها تصورشان این است که با پخش کردن عکس‌های فیلم یا ارایه‌ی یک خلاصه‌داستان درست و حسابی، فیلم‌شان لو خواهد رفت. در هالیوود، فیلم هنوز ساخته نشده اما داستان ده‌خطی و عکس‌های رنگ‌ووارنگش همه‌جا پیدا می‌شود، اما این‌جا «می‌ترسند». علتش را به شما خواهم گفت: چون فیلم‌ها از خودشان مایه ندارند، سست و شکننده‌اند و در نتیجه با این عکس‌ندادن‌ها و خلاصه‌داستان‌های یک‌خطی و مخفی‌کاری‌ها، قرار است اعتباری کسب شود. من امسال فقط رسیدم یک فیلم از بخش مسابقه را ببینم به نام خجالت نکش (رضا مقصودی) که فقط و فقط درباره‌ی حال و هوایش نوشته‌ام، چنان که سنت مجله در روزهای جشنواره است. دوستان دیگرم فیلم‌های دیگر را تماشا کردند و … . بهتر است چیزی نگویم و خودتان ببینید. خلاصه که بلبشویی‌ست و خب با این طرز تفکرها و رفتارهای ما طبیعی هم هست. قبل‌تر هم گفته‌ام، سینمای بد، ناشی از آدم‌های بد است چون سینما خودش آدم نیست که بد باشد!

مطلب دیگر من هم یادداشت مفصلی‌ست به نام «سرِ نبش، دو دهنه، با برِ خوب»، درباره‌ی این‌که آیا هنوز هم جشنواره‌ی فجر ویترین سینمای ایران است؟ آیا اصلاً باید این‌گونه باشد؟ در این نوشته سعی کرده‌ام به بلبشویی به نام جشنواره‌ی فجر، نگاهی اجمالی بیندازم.

نگاهی به فیلم ریش آبی Bluebeard

نگاهی به فیلم ریش آبی Bluebeard

  • بازیگران: جو جین وونگ ـ شین گو ـ کیم دائه و …
  • نویسنده و کارگردان: لی سو ئون
  • ۱۱۷ دقیقه؛ محصول کره‌ جنوبی؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ ۵۳۵ مجله‌ «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله‌ «فیلم» تنظیم شده است

 

پروپوفول

 

خلاصه داستان: دکتر بیون بعد از طلاق دادن همسرش، به روستایی کوچک نقل مکان می‌کند و در کلینیک کوچک آن‌جا مشغول به طبابت می‌شود.  روستایی که معروف است به مرکز قتل‌های سریالی حل‌نشده. محل زندگی او خانه‌ کوچکی‌ست که طبقه پایینش قصاب محله همراه با پدر پیرش زندگی می‌کند. او یک روز متوجه می‌شود قصاب بسته‌هایی را در مغازه‌اش نگه می‌دارد که انگار سر آدم درونش است … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم