نکته‌هایی از دوره‌ی سی‌وهشتم فیلم فجر

خب امسال هم مانند هر سال، با وجود داستان‌هایی، سی‌وهشتمین دوره‌ی فیلم فجر آغاز شد و فیلم‌ها روی پرده رفت. تصمیم دارم برعکس سال‌های گذشته، به جای نوشتن درباره‌ی کیفیت فیلم‌ها و ستاره دادن و این حرف‌ها، به نکته‌هایی از میان فیلم‌های نمایش‌داده‌شده در هر روز اشاره کنم که توجهم را جلب کرده‌اند؛ یک جور بازیِ «ترین‌»، که از خلال این بازی ممکن است کیفیت فیلم هم مشخص شود. به هر حال فیلم‌ها ساخته می‌شوند، دیده می‌شوند و هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی روند سینما را بگیرد. ذکر این نکته هم ضروری‌ست که این پست، تا پایان این دوره ثابت باقی خواهد ماند و هر روز یادداشت‌های جدید به آن اضافه خواهد شد. (بیشتر…)

نگاهی به رابطه کیفیت سالن سینما و فروش فیلم‌ها

نگاهی به رابطه کیفیت سالن سینما و فروش فیلم‌ها

  • این یادداشت در شماره ۵۶۵ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم الخط این یادداشت بر طبق رسم الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

.

فیلم دیدن، تنها فیلم دیدن نیست

.

دیگر زمان لومیرها نیست که فقط تماشای تصاویر متحرکِ روی پرده برای مخاطب جذاب باشد و برای دیدن این تصاویر به هر گرفتاری‌ای تن بدهد تا روی صندلی‌های ناراحت، زیر یک سقف بنشیند و از حرکت قطار روی پرده به هیجان بیاید. در این زمانه همه‌ چیز عوض شده است. فیلم دیدن در سینما که جای خود دارد، حتی دیگر به آن ترتیبی که چهارده‌پانزده سال پیش در منزل فیلم می‌دیدیم، حالا نمی‌بینیم. دیگر به کم‌تر از لپ‌تاپ با کارت گرافیک فلان و رَم فلان و کیفیت بلوری فیلم و یا تلویزیون OLED هشتاد اینچ رضایت نمی‌دهیم. البته احتمالاً مدام در باب دل‌تنگی آن دوران، نوشته‌های نوستالژیکی می‌خوانیم اما واقعیت این است که این چیزها فقط در حد حرف باقی می‌مانند و در واقعیت هیچ‌کدام‌مان حاضر نیستیم به دوران گذشته و آن فیلم دیدن‌های پرمشقت برگردیم. (بیشتر…)

نگاهی موردی به آداب و رسوم سینما رفتن در ترکیه

نگاهی موردی به آداب و رسوم سینما رفتن در ترکیه

  • این یادداشت در شماره ۵۶۴ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

.

آدابی و ترتیبی بجوی…

.

هر جای دنیا، سینما رفتن آداب و ترتیب خودش را دارد. به‌فراخور فرهنگ یک جامعه، اهمیت هنر در جامعه و میزان پیشرفت و نحوه نگاه مردم و مسئولان به پدیده مهمی مانند سینما و البته خیلی عوامل دیگر، آداب سینما رفتن متفاوت است. این آداب می‌تواند از زمانی که شما بلیت را به شکل اینترنتی خریداری می‌کنید، از شکل خرید شما و راحت بودن استفاده از سایت مربوطه برای رزرو بلیت آغاز شود و به مسائلی مانند حال‌وهوای سالن‌های نمایش و نوع صندلی‌ها و کیفیت فیلم روی پرده و حتی این‌که چه خوردنی‌هایی با خودتان به سینما بیاورید یا نیاورید ختم ‌شود. احتمالاً آن‌طور که مردم در بمبئی به سینما می‌روند با آن شکلی که در تفلیس یا نیویورک به سینما می‌روند، متفاوت باشد. هر چند نهایتش این است که در سالن تاریک می‌نشینند، فیلم را تماشا می‌کنند و هیچ سالنی در هیچ جای دنیا با چراغ روشن فیلم نمایش نمی‌دهد. اما پیش از رسیدن به این مرحله اصلی‌ست که همه‌چیز را تبدیل به یک مراسم و آیین می‌کند؛ مراسمی که برای مخاطب‌های جدی‌تر سینما بسیار مهم است.

ترکیه از آن دست کشورهایی‌ست که در تمام شهرهایش به جز دو شهر دورافتاده و کوچک «شیرناک» و «آرداهان» سالن سینما وجود دارد و طبق آخرین آمار تعدادشان به ۲۸۵۸ عدد می‌رسد. در طی سال ۲۰۱۸ حدود ۳۹ میلیون نفر فیلم‌های داخلی را تماشا کردند و حدود ۲۶ میلیون نفر هم فیلم‌های خارجی. یا به بیان بهتر، ۳۹ میلیون بار فیلم‌های داخلی دیده شدند و ۲۶ میلیون بار فیلم‌های خارجی. به این نکته هم باید توجه کرد که قیمت بلیت در سینماهای ترکیه با توجه به نوع و کیفیت سالن‌ها و هم‌چنین شهرهایی که سالن‌ها در آن واقع شده، نوسان زیادی دارد؛ از ۱۰ لیر تا ۳۱ لیر، با ذکر این نکته که تا زمان نوشتن این مطلب، هر لیر ترکیه نزدیک به دو هزار تومان بود و به این شکل می‌توانید قیمت بلیت‌های سینماهای ترکیه به پول خودمان را محاسبه کنید.

اما برای فیلم دیدن در ترکیه چه کارهایی باید کرد؟ چه اتفاق‌هایی  ممکن است در این مسیر بیفتد؟ چه آداب و رسومی برای تماشای فیلم روی پرده وجود دارد؟ به چند مورد اشاره خواهم کرد. (بیشتر…)

قرمزِ کم‌رنگ

قرمزِ کم‌رنگ

سه رنگ کیشلوفسکی معروف‌تر از آن هستند که نیاز به معرفی داشته باشند. سینه‌چاکانی دارند که معتقدند عشق و ایمان و چند واژه‌ی دیگر را از همین رنگ‌ها آموخته‌اند. چیزی نزدیک به پانزده‌شانزده سال پیش، رنگ‌ها را دیده بودم و همیشه می‌خواستم در اولین فرصت، دوباره ببینم‌شان. از قرمز شروع کردم. یادداشتی که همان زمان درباره‌ی این فیلم‌ برای خودم نوشته بودم، نشان می‌داد بیش از آن که تحت تأثیر خودِ فیلم قرار گرفته باشم، تحت تأثیر نوشته‌ها و حرف‌های پیرامونش قرار گرفته‌ام. نوجوان بودم و طبیعی بود. با مرور دوباره‌ی آن یادداشت‌ متوجه شدم چندان از خودِ فیلم‌ خوشم نیامده و این موضوع در سطرهای نوشته‌ام پنهان بود. همین باعث شد بخواهم دوباره فیلم‌ را مرور کنم. اما چشم‌تان روز بد نبیند که تحمل کردنش تا به آخر عذابی الیم بود. هر چه از دقایقش می‌گذشت، تازه متوجه می‌شدم معنای پنهان آن یادداشت‌هایی که برای دل خودم نوشته بودم چه بود: «من از فیلم‌ خوشم نیامده، اما چون بقیه تعریف می‌کنند پس من هم می‌گویم خوشم آمده». (بیشتر…)

کتاب‌های بی‌کشش، ترجمه‌های بی‌مکش

کتاب‌های بی‌کشش، ترجمه‌های بی‌مکش

نمی‌دانم من کم‌حوصله شده‌ام و وقتم تنگ شده یا کتاب‌ها کشش ندارند. چند وقت پیش کتابی خریدم با نام شیر و خورشید: راه و رسم دنیا (نیکلا بوویه). از پیش‌گفتارش متوجه شدم نویسنده یک جهانگرد سوییسی‌ست که در بخشی از سفرهایش به ایرانِ هفتاد سال پیش آمد و مشاهداتش را ثبت کرد که تبدیل شد به این کتاب. من هم که سرم درد می‌کند برای این‌جور چیزها. بی‌درنگ کتاب را خریدم و کمی بعد شروع به خواندنش کردم. اما چشم‌تان روز بد نبیند؛ خواندن هر صفحه‌اش مانند این بود که من را به صلابه می‌کشند! مگر پیش می‌رفت؟! نه آن‌چنان که خانم مترجم در مقدمه‌ نوشته، «قدرت نویسندگی» دیدم، نه «تخیل فوق‌العاده» و از همه مهم‌تر نه «قدرت تصویرپردازی». مطلقاً هیچ‌چیز جذابی در کتاب وجود نداشت. اصلاً معلوم نبود موقعیت جناب جهانگرد چیست، چه می‌خواهد بکند و چه می‌گوید! اما ناامید نشدم، باز هم جلوتر آمدم تا بلکه به قسمت‌های جذابش برسم، اما هیچ قسمت جذابی وجود نداشت! نویسنده از یک تصویرسازی ساده هم عاجز بود. (بیشتر…)

در/ از میان کتاب‌ها

در/ از میان کتاب‌ها

عادت دارم وقتی وارد کتاب‌فروشی می‌شوم، خودم تک‌تک قفسه‌ها و کتاب‌ها را ببینم. خیلی وقت‌ها اصلاً به قصد خرید کتاب نمی‌روم، می‌روم که در آن فضا وقت بگذرانم. اگر هم صاحبان کتاب‌فروشی باسلیقه باشند و موسیقی آرامش‌بخشی هم پخش کرده باشند که چه بهتر. حتی اگر قصدم خرید کتابی مشخص هم باشد، نمی‌روم از مسئول آن بخش بپرسم که فلان کتاب را دارند یا نه، که او هم با یک سرچ ساده پیدایش کند و بدهدش به من و پولش را بگیرد و تمام. خودم دنبالش می‌گردم. به همین دلیل است که معمولاً زمان زیادی را در کتاب‌فروشی‌ها می‌گذرانم چون معتقدم کتاب‌فروشی، حالا دیگر نباید فقط جایی باشد برای خرید کتاب، باید جایی باشد برای گذران وقت بین کتاب‌ها. شما وقتی وارد قصابی می‌شوید، به قصد خرید گوشت است، نه نگاه کردن گوشت‌ها، اما کتاب‌فروشی ماجرایش فرق می‌کند. همین که حس می‌کنید در محیطی آرام، لحظاتی فارغ از تمام گرفتاری‌های بیرون، بین چیزهای مورد علاقه‌تان وول می‌خورید کافی‌ست، حالا اگر کتابی هم بخرید که چه بهتر. در برخی از کتاب‌فروشی‌ها این موضوع جا افتاده و در برخی دیگر نه. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم