اعتراف‌نامه‌ای درباره‌ی فیلم‌هایی که هنوز ندیده‌ام…

اعتراف‌نامه‌ای درباره‌ی فیلم‌هایی که هنوز ندیده‌ام…

همه، حتی فیلم‌خوارترین آدم‌ها هم فیلم‌های زیادی را ندیده‌اند. آن‌قدرها عمر نمی‌کنیم که همه‌ی فیلم‌ها را ببینیم و اصلاً نیازی هم به این کار نیست. همیشه سعی می‌کنیم از اقیانوس تاریخ سینما، چیزهای بهتر را گزینش کنیم که یا از دوروبر شنیده‌ایم یا با حدس و گمان و تجربه‌های قبلی و کمی شامه‌ی تیز، تصور می‌کنیم که چیزهای خوبی هستند. اما در نهایت هیچ‌کس نمی‌تواند و نخواهد توانست همه‌ی فیلم های دنیا را ببیند. پس اگر تو فیلم‌هایی دیده‌ای که من هنوز ندیده‌ام، به معنای این نیست که تو از من فیلم‌بین‌تری!

این بار می‌خواهم اعترافی بکنم. می‌خواهم لیستی از فیلم‌هایی که ندیده‌ام جلوی چشم‌های شما بگذارم. شاید با دیدن این لیست، تعجب کنید. احتمالاً زیر لب خواهید گفت: «از تو بعید بود!» و یا «انتظارشو نداشتم!» و یا «جدی می‌گی؟!». و خب گفتم که می‌خواهم اعتراف بکنم. اعتراف به این که فیلم‌های مهمی از تاریخ سینما را هنوز هم ندیده‌ام. دلایل مختلفی دارد که هنگام اسم بردن از فیلم‌ها، درباره‌شان حرف می‌زنم. لابد می‌گویید این درست است که هیچ‌کس نمی‌تواند همه‌ی فیلم‌های تاریخ سینما را ببیند، اما دیگر آن معروف‌ترها را که باید دید. اما خب نکته همین است که به همان دلایلی که عرض خواهم کرد، امکان دیدن این فیلم‌های مهم هنوز برایم فراهم نشده است، یا در واقع خودم امکانش را فراهم نکرده‌ام! اگر می‌پرسید احساس شرمندگی نمی‌کنم از این که این فیلم‌ها را هنوز هم ندیده‌ام، باید عرض کنم که خیر! همان‌طور که بالاتر هم گفتم: اگر تو فیلم‌هایی دیده‌ای که من هنوز ندیده‌ام، به معنای این نیست که تو از من فیلم‌بین‌تری!

پس، این شما و این لیست فیلم‌های مهمی از تاریخ سینما که هنوز هم تماشای‌شان نکرده‌ام و شاید هیچ‌وقت هم نکنم. احتمالاً فیلم‌های مهم دیگری هم هستند که هنوز موفق به دیدن‌شان نشده‌ام، اما در این لیست حضور ندارند، چون حافظه‌ام یاری نمی‌کرد. شاید اگر به یادشان آوردم، لیست دیگری هم تهیه کنم! (بیشتر…)

برای نُه سالگی

نُه سال از سن «سینمای خانگی من» گذشت. نُه سال پر از اتفاق‌های ریز و درشت. «سینمای خانگی من» در ابتدا وبلاگی ساده بود که سروشکل متفاوتی داشت. سعی می‌کردم با مخاطب، چیزهایی را که می‌بینم و می‌خوانم به اشتراک بگذارم. سپس، دامنه‌ای خریدم و سروشکل وبلاگ را به سایت تبدیل کردم و کار ادامه پیدا کرد. (بیشتر…)

سازندگان «پایتخت» به کدام  ریزه‌‌کاری‌های زندگی مردم شمال دقت کرده‌اند؟

سازندگان «پایتخت» به کدام  ریزه‌‌کاری‌های زندگی مردم شمال دقت کرده‌اند؟

  •  این یادداشت در شماره ۵۷۰ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است 

.

گل‌های مصنوعی، کفش‌های ورنی و مجسمه آرش کمان‌گیر

.

ایران از قومیت‌های مختلفی تشکیل شده است و طبعاً هر کدام از این قوم و قبیله‌ها اخلاق و خصوصیات و ریزه‌کاری‌های مختص به خودشان را دارند. تنوع آب‌وهوایی از شمال تا جنوب ایران، ریشه‌های متفاوت این قوم‌ها و ده‌ها عامل دیگر باعث شده‌ آدم‌های ساکن یک استان با آدم‌های ساکن استان مجاور، نه‌تنها از لحاظ نوع پوشش و خوراک، بلکه از جهت نوع نگاه به زندگی و گذران روزمره نیز با هم فرق‌های عمده‌ای داشته باشند. به عنوان مثال، من به عنوان کسی که مازندران به دنیا آمدم و سال‌ها در این استان زندگی کردم با سفر به استان مجاور، یعنی گیلان، متوجه تفاوت‌های ریز و درشتی می‌شوم. به عنوان مثالی ساده متوجه می‌شوم که گیلانی‌ها به دلایل مختلفی که حالا جای گفتنش نیست، آدم‌های خوش‌گذران‌تر و «دم را غنیمت بدان»تری هستند و به همین نسبت، سرحال‌تر هم به نظر می‌رسند. به این شکل، ساکنین استان‌ها و شهرهای مختلف ایران، این تفاوت نگرش به زندگی، پوشش و رفتار را با کمی دقت و صرف وقت، در همسایگان خود متوجه خواهند شد.

در تاریخ تلویزیون ایران، کم‌تر سریالی به مسئله قومیت‌ها پرداخته است. چون با توجه به حساسیت‌ها و فضای ملتهب این مملکت و البته صبر و تحمل پایین آدم‌ها، سریال‌سازها با احتیاطی زیاد به سمت قومیتی خاص رفته‌اند که معمولاً هم نتیجه‌اش اعتراض‌ آن قومیت از برنامه‌سازان بوده است به این عنوان که فلان ‌دیالوگ و بهمان ‌صحنه را توهین به‌ خودشان تلقی کرده‌اند. اما پایتخت با این فضای پر از سوءتفاهم و ملتهب، کار جالبی انجام داد. آن‌ها داستان‌شان را به مازندران بردند و آدم‌های‌شان را از میان مازندرانی‌ها انتخاب کردند تا زندگی روزمره انسان‌هایی معمولی را به تصویر بکشند که اتفاق‌های تلخ و شیرینی برای‌شان می‌افتد. هر چند از همان فصل اول، زمزمه‌هایی مبنی بر اعتراض برخی از مسئولین مازندرانی به گوش می‌رسید، اما به دلیل دیدگاه درست سازندگان این اثر و البته سعه صدر مازندرانی‌ها، پایتخت به جایگاه واقعی‌اش رسید و سر زبان‌ها افتاد. (بیشتر…)

ناامید نشو!

ناامید نشو!

شما داستانی نوشته‌اید، شعری سروده‌اید یا اصلاً کاری ساده‌تر، مثلاً کاردستی درست کرده‌اید و حالا هیجان دارید که نتیجه‌ی کارتان را با دیگران تقسیم کنید و منتظر بازخورد آن‌ها بمانید. اما وقتی کسی توجهی به کار شما نمی‌کند و از کنار دست‌رنج‌تان به‌راحتی گذر می‌کنند و چیزی نمی‌گویند، به شما بر خواهد خورد. به شکل بدی غافلگیر خواهید شد و توی ذوق‌تان خواهد خورد. اگر آدم خوش‌بنیه‌ای باشید، احتمالاً دوباره کار دیگری خواهید کرد و باز هم منتظر نتیجه باقی خواهید ماند. تمام این روند شاید چند روز بیش‌تر طول نکشد. یعنی مثلاً داستان‌تان را دو روزه نوشته‌اید و تحویل‌تان نگرفته‌اند و شما سه روز بعد، دوباره داستان دیگری می‌نویسید. کار واقعاً سختی نیست. کاغذ است و قلم. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم‌سازان زن تک‌فیلمه سینمای ایران

نگاهی به فیلم‌سازان زن تک‌فیلمه سینمای ایران

  •  این یادداشت در شماره ویژه کتاب سال ۹۸ سینمای ایران در مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

.

حرف زن یکیه!

.

تاریخ سینمای جهان پر از فیلم‌سازهای زن و مردی است که خیلی‌هاشان به فراموشی سپرده شده‌اند. فیلم‌سازهایی که به دلایل مختلف، در هیاهوی تاریخ کوتاه اما پررفت‌وآمد سینما، گم شده‌اند و دیگر نشانی از آن‌ها نیست. واقعیت این است که تاریخ سینما، دقیقاً آن چیزی نیست که ما می‌دانیم. درست مانند تاریخ جهان، تاریخ سینما هم پر از اتفاق‌ها، آدم‌ها و البته فیلم‌هایی‌ست که اسم و آدرسی از آن‌ها نداریم. با گسترش فضای مجازی و دسترسی به اطلاعات ریز و درشت، حالا راحت‌تر می‌توانیم در میان این هیاهو جستوجو کنیم و به نتایجی برسیم. یکی از این نتایج، دسترسی به اسامی فیلم‌سازان مهجوری‌ست که تنها یک فیلم در کارنامه‌شان دارند.

فیلم‌سازان تک‌فیلمه، جذابیت غیرقابل انکاری دارند. آن‌ها مانند انسان‌های مرموزی هستند که جایی به زندگی‌تان وارد می‌شوند، چند جمله‌ای می‌گویند و بعد محو می‌شوند. دیگر آن‌ها را نمی‌بینید اما همیشه گوشه‌ای از ذهن‌تان را اشغال کرده‌اند و به دنبال‌شان پرسش‌های فراوانی باقی گذاشته‌اند: «چه شد؟». «چرا رفت؟». «اصلاً چرا آمد؟». «باز هم می‌بینمش؟» و…

چند سال پیش, فهرستی از کارگردان‌های تک‌فیلمه تهیه کرده بودم. آن‌ها هر کدام به دلیلی، فیلم دیگری نساخته بودند؛ یکی به این دلیل که فیلم اولش مورد توجه قرار نگرفت، ناامید شد و از سینما کنار کشید. یکی به این دلیل که فیلمش فروش نکرد و  دیگر نتوانست سرمایه‌ای برای ساخت فیلم دوم جور کند. یکی به این دلیل که هنوز نوبت ساخت فیلمی دیگر نرسیده بود. دیگری به این دلیل که اصلاً عمرش به دنیا نبود و بعد از ساختن اولین فیلم، به دیار عدم شتافته بود و… فهرست مورد بحث، به چندین صفحه شده بود و خب در میان آن اسامی، هم کارگردان‌های زن دیده می‌شدند و هم مرد. با نگاهی به سراسر فهرست، به این نکته رسیدم که دنیای سینما، شلوغ‌تر و بزرگ‌تر از آن چیزی‌ست که تصورش را می‌کردم. اگر کل تاریخ سینما را به سه بخش تقسیم کنیم، من تنها یک بخش آن را می‌شناختم. (بیشتر…)

نگاهی به سکانس‌ها، لحظه‌ها و نکته‌های مهم فیلم‌های خوب و بد جشنواره سی‌وهشتم فجر

نگاهی به سکانس‌ها، لحظه‌ها و نکته‌های مهم فیلم‌های خوب و بد جشنواره سی‌وهشتم فجر

  •  این یادداشت در شماره ۵۶۸ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

 

با همین چیزها…

.

یکی از پرسروصداترین جشنواره تمام دوران‌ها تمام شد و این بار نه‌تنها مدت‌ها قبل از شروع آن و در حین برگزاری‌اش، بلکه تا مدت‌ها پس از پایانش هم حرف و حدیث‌ها ادامه دارد. تحریم‌ها، جنگ و دعواها، بدوبیراه گفتن‌ها، خط‌کشی‌ها و … سی‌وهشتمین دوره فیلم فجر را چنان احاطه کرده بود که بوی خون از آن به مشام می‌رسید! اما چیزی که مغفول ماند خودِ فیلم‌ها بودند. نه فیلم‌سازها، نه بازیگرها و عوامل دیگر، بلکه خودِ فیلم‌ها.

 آیا می‌توان بدون در نظر گرفتن این که چه کسی فیلم را ساخته، چه کسانی پشت آن بوده‌اند و چه‌طور ساخته شده، فیلمی را دوست داشت؟ این از آن پرسش‌های مهم و حیاتی‌ست که شاید باید بیش‌تر روی آن تمرکز کنیم. فیلم‌ها فارغ از سازندگان‌شان هستند یا همراه با آن‌ها جلو می‌آیند؟ در نتیجه‌گیری نهایی درباره یک فیلم، باید شخصیت و اعتبار و هویت سازندگان فیلم را هم دخیل کرد و با توجه به آن، درباره کلیت یک فیلم نظر داد یا نه؟ یکی از مهم‌ترین مثال‌ها درباره این پرسش‌ها مستند عظیم پیروزی اراده است که لنی ریفنشتال آن را درباره عظمت نازی‌ها و هیتلر ساخت. هنوز هم محل بحث و پرسش این است که آیا باید فارغ از محتوا، به این مستند شاهکار نگاه کرد یا نمی‌توان مضمونش را نادیده گرفت و باید تروخشک را با هم سوزاند؟ می‌توانیم محدوده این پرسش‌ها را بزرگ‌تر هم بکنیم: آیا می‌توان یک فیلم را فارغ از حال و روز یک جامعه دوست داشت؟ می‌توان با وجود تمام مصیبت‌های روزگاری نامراد، همچنان از دیدن فیلم‌ها لذت برد؟ راستش جواب قطعی به این‌ها، شاید کار چندان درستی نباشد یا اصلاً نیازی به پاسخی قطعی وجود نداشته باشد. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم