شماره‌ی ۵۷۹ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۹ مجله‌ی «فیلم»

رسیدیم به ایستگاه بهمن؛ سی‌ونهمین سال انتشار «فیلم». این شماره، مخلوطی‌ست از یک شماره‌ی عادی و یک شماره‌ی ویژه. شماره‌ی عادی همان قسمت‌های همیشگی‌ست فقط با کمی فشردگی. پرونده‌ای هم برای منک (دیوید فینچر) ترتیب داده شده که نظرم را قبلاً درباره‌اش گفته بودم.

در بخش «سینمای جهان»، یادداشتی نوشته‌ام بر فیلمی از سینمای هند. چند ماهی بود که از سینمای هند دور شده بودم و این بار با یک فیلم درجه‌یک برگشتم. از آن دست فیلم‌هایی که به هیجان‌تان خواهد آورد، طوری که احساس خواهید کرد سینما هنوز زنده است. آ.ک در برابر آ.ک (ویکرام‌آدیتیا موتوان) حکایت درگیری یک بازیگر معروف، یعنی آنیل کاپور و یک کارگردان معروف یعنی آنوراگ کاشیاپ است. هر دو در نقش‌های خودشان بازی می‌کنند و حسابی هم از خجالت هم درمی‌آیند! اگر دوست داشتید از زندگی لذت ببرید و حال کنید، پیشنهاد دیدن این فیلم را به گوش بسپارید.

و خلاصه این‌که فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

 

شماره‌ی ۵۷۷ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۷ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۷ هم به دکه‌ها رسید. این بار حتی زودتر از موعد مقرر. خلاصه نه کسی توانست برای شکست کرونا برنامه‌ریزی کند، نه پروتکل‌های بهداشتی دردی را دوا کرد و نه عقل‌ها و فکرها برای شکست این بیماری سمج به کار افتاد. حالا دیگر دو هفته قرنطینه داریم و یک مجله‌ی «فیلم». بیاییم با این دو هفته قرنطینه و سرگرم شدن با «فیلم»، کرونا را شکست بدهیم، برود پی کارش!

در این شماره، دو یادداشت نوشته‌ام. اولی در بخش سینمای جهان، مطلبی دو صفحه‌ای‌ست با نام «تمساح‌های آقای تراکی!». این مطلب درباره‌ی ترسناک‌سازی مهجور اما درست‌وحسابی‌ استرالیایی‌ست که چهارپنج فیلم بیش‌تر در کارنامه‌اش ندارد اما همه‌ی آن‌ها از لحاظ مضمونی، به شکل جالبی مشابه هم هستند. اندرو تراکی، در ژانر وحشت و با داستان‌هایی از حمله‌ی کوسه‌ها و تمساح‌ها به انسان، شما را به لحظه‌های پراسترسی خواهد کشاند. تقریباً کسی او و سینمایش را نمی‌شناسد و من سعی کرده‌ام در دو صفحه، فیلم‌هایش را مرور کنم، به مولفه‌های سینمایش بپردازم، نشان بدهم که با وجود ناشناخته بودن، فیلم‌ساز مولفی حساب می‌شود و در نهایت به سینمادوستان معرفی‌اش کنم. پس به دنیای آقای اندرو تراکی خوش آمدید!

مطلب دوم من هم درباره‌ی روزهای نارنجی (آرش لاهوتی) است. فیلمی که از بعد از دوسه سال، در نهایت اکران شد و به نظرم فیلم قابل‌تحمل و قابل‌تأملی‌ست.

خلاصه این‌که فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت کردید، بخوانید. ضرر ندارد.

شماره‌ی ۵۷۵ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۵ مجله‌ی «فیلم»

قطعاً یکی از تلخ‌ترین شماره‌های تاریخ مجله‌ی «فیلم» همین شماره است. هیچ‌وقت از ذهن‌مان هم نمی‌گذشت که روزی مجبور باشیم به خاطر درگذشت یکی از بنیان‌گذاران مجله شماره‌ای چاپ کنیم. ولی زندگی بی‌رحم‌تر از این حرف‌هاست. حیف که تنها پنج سال در کنار آقای مسعود مهرابی کار کردم. گرچه همان پنج سال هم چیزهای زیادی آموختم. حالا دیگر وقتی وارد دفتر می‌شوم ایشان را خیره به مانیتور کامپیوتر، در حالی‌ که دود سیگار داخل زیرسیگاری‌شان از کنار مانیتور به هوا بلند می‌شود، نخواهم دید. این تصویر ثابت و آرام و حتی کمی عجیب با شخصیت آرام و بی‌سروصدا و جدی آقای مهرابی به‌شدت هم‌خوان بود.

شماره‌ای که قرار بود در روز ملی سینما منتشر شود، تبدیل به شماره‌ای در رثای مسعود مهرابی شد. همکاران و دوستان نزدیک و دور او در این شماره یادداشت‌های مختلفی نوشته‌اند که خواندن‌شان غمگینانه است، اما در عین حال جنبه‌های مختلفی از سیمای این مرد اهل تحقیق و پژوهش را که تا به حال کم‌تر شنیده بودیم، پیش روی‌مان می‌گذارد. یکی از این دوستان قدیمی، طراح و کاریکاتوریست معروف ترک، آقای گوربوز دوغان است. من از طریق آقای مهرابی با کارهای آقای دوغان آشنا شدم و طراحی‌های ایشان یکی از بخش‌های ثابت «خشت و آینه»ی مجله بود. بعد از فوت آقای مهرابی، با جناب دوغان ارتباط برقرار کردم و ازشان خواستم برای این شماره، طرحی به یاد دوست‌شان بکشند و چیزی بنویسند. جناب دوغان در کمال حیرت و ناراحتی از مرگ دوست قدیمی‌شان، درخواست من را بدون لحظه‌ای درنگ پذیرفتند. ماجرای ارتباط من با گوربوز دوغان، حرف‌های او درباره‌ی آقای مهرابی و متنی را که به همین مناسبت نوشته و طرحی را که کشیده می‌توانید در این شماره بخوانید و ببینید.

اما در پرونده‌ی روز ملی سینما، به مناسبت کارنامه‌ی چهل سال اخیر سینمای ایران، آلبوم عکسی تهیه کرده‌ام که می‌توانید در نسخه‌ی مجازی مجله ببینید. چرا نسخه‌ی چاپی نه؟! چون نسخه‌ی چاپی تعداد صفحه‌های معدودی دارد و همچنین سیاه و سفید منتشر می‌شود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم آلبوم عکس‌ها را در نسخه‌ی مجازی بگذاریم. عکس‌ها را از بین هزاران گزینه، با سلیقه‌ی خودم انتخاب کرده‌ام که دیدن‌شان خالی از لطف نیست.

خلاصه که فیلم ببینید و همچنان «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

شماره‌ی ۵۷۴ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۴ مجله‌ی «فیلم»

همچنان صفحه‌بندی و جمع‌وجور کردن مجله با رعایت پروتکل‌های بهداشتی ادامه دارد. تا این‌جا که ساق و سالم در رفته‌ایم. امیدوارم زین پس هم از چنگال دوست عزیز نادیدنی‌مان پنهان باشیم و مجله هم به راه خودش ادامه بدهد.

در این شماره دو مطلب دارم. اولی یادداشتی سه صفحه‌ای‌ست درباره‌ی یک فیلم عجیب‌وغریب به نام جو کوچولو (جسیکا هاسنر) با تیتر «از میان پچ‌پچ گل‌ها». از آن فیلم‌هایی که حسابی غافلگیرتان خواهد کرد و در برزخ قرارتان خواهد داد. در یادداشتم توضیح داده‌ام که با یکی از رنگی‌ترین فیلم‌های سال طرف هستیم، هر چند در پس این رنگ‌ها، دل‌مردگی عامدانه‌ای وجود دارد. برای نشان دادن این رنگ‌ها، چند قاب مهم فیلم در کنار مطلب قرار گرفته که طبعاً در نسخه‌ی چاپیِ سیاه‌وسفید، قابل تشخیص نیست. می‌توانید نسخه‌ی دیجیتالی مجله را تهیه کنید تا چشم‌تان به جمال رنگ‌های فیلم روشن شود. از دیدن این فیلم خاص، پشیمان نخواهید شد.

مطلب دوم من درباره‌ی هفت‌ونیم (نوید محمودی) است. مدتی پیش، در اینستاگرام، خیلی کوتاه درباره‌ی فیلم نوشته بودم و حالا در مطلبی مفصل و دو صفحه‌ای، وارد ریزه‌کاری‌هایش شده‌ام. در ادامه‌ی نوشته‌ی من هم مصاحبه‌ای با کارگردان و دو بازیگر فیلم، شیدا خلیق و ندا جبراییلی، انجام شده که حاصلش نیمچه‌پرونده‌ای درباره‌ی فیلم جدید برادران محمودی‌ست. پیشنهاد می‌کنم هفت‌ونیم را ببینید. دلایلش را در نوشته توضیح داده‌ام.

و خلاصه این که، فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت داشتید بخوانید، ضرر ندارد.

شماره‌ی ۵۷۲ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۷۲ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی جدید هم منتشر شد. این شماره را هم با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و الکل‌به‌دست، جمع‌وجور کردیم. الکل‌پاشی میز و صندلی و کامپیوتر، به یکی از کارهای عادی بچه‌های تحریریه تبدیل شده است و دیگر کسی بوی الکل را حس نمی‌کند. احتمالاً برای خیلی از ماها، الکل چیزی شده شبیه آب! حالا دیگر الکل‌بازی و الکل‌پاشی، رسمی‌ست عادی. بی‌الکل هرگز! راستش بامزه‌ترین تصویری که از این دوران در ذهنم جا خوش کرده است، تصویر آقای گلمکانی عزیز است که همیشه با یک آب‌پاش پر از الکل، به تحریریه سر می‌زنند.

قبل از این که از دو مطلب خودم حرف بزنم، پیشنهاد می‌کنم حتماً و قطعاً نوشته‌ی سه صفحه‌ای شاهین شجری‌کهن درباره‌ی سریال‌ها و فیلم‌هایی که مضمون رابینسون کروزووار دارند و به «رابینسوناد» مشهور هستند را بخوانید. با خواندنش به دوران کودکی و تخیلات هیجان‌انگیز دست یافتن به گنج‌هایی در دل جزیره‌های ناشناخته پرتاب خواهید شد. شاید تصور کنید دارم برای دوست و همکارم تبلیغ می‌کنم، اما واقعاً این‌ ربطی به دوستی و همکاری‌مان ندارد. تا نخوانید، متوجه نمی‌شوید چه می‌گویم.

در این شماره، دو یادداشت نوشته‌ام. یکی مطلبی یک صفحه‌ای‌ست درباره‌ی زیر نظر (مجید صالحی) با تیتر «کاهانی‌ها». خیلی‌ها از فیلم بد گفتند و به صلابه‌اش کشیدند، اما من در این یک صفحه، سعی کردم نشان بدهم زیر نظر آن‌قدرها هم که می‌گویند، فاجعه‌بار و مبتذل نیست. نمی‌دانم تا چه حد با نظرم موافق خواهید بود. مطلب دیگرم یادداشتی دو صفحه‌ای‌ست درباره‌ی یکی از بازیگران کمدی و مهم دوران یشیل چام سینمای ترکیه به نام کمال سونال. «مورد عجیب کمال سونال در سینمای ترکیه» مطلبی‌ست که قصد دارد نشان بدهد «در گذشته هم معصوم نبودیم…». همیشه از فیلم‌های قدیمی و آدم‌های قدیمی به نیکی یاد می‌شود و با صفت‌هایی نظیر «پاک»، «بی‌آلایش»، «معصوم» و… آراسته‌شان می‌کنند. اما من در این نوشته سعی دارم بگویم آن‌قدرها هم که پیاز داغش را زیاد می‌کنند، نیست! امیدوارم دوست داشته باشید.

خلاصه این که فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود، بخوانید. ضرر ندارد.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم