کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادونه

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادونه

۱

  • نام فیلم: تی تی
  • کارگردان: آیدا پناهنده
  • محصول: ۱۳۹۹

سکینه که نظافتچی بیمارستان است با بیماری به نام ابراهیم آشنا می‌شود که مدعی‌ست فرمول سیاه‌چاله‌ای که قرار است زمین را ببلعد کشف کرده است. یک روز که حال ابراهیم بد می‌شود، سکینه دست‌نوشته‌های او را با خودش می‌برد. بعد از به هوش آمدن ابراهیم، او دنبال فرمول‌هایش می‌گردد و متوجه می‌شود دست سکینه است. او تلاش می‌کند فرمول‌ها را از دختر پس بگیرد اما این قضیه به این سادگی‌ها امکان‌پذیر نیست …

«تی‌تی» داستان جالبی دارد، هر چند در نگاهی از نزدیک‌تر، ماجرا همان مثلث عشقی‌ست، اما تزیینات این مثلث و ایده‌ی متفاوتی که حول آن می‌چرخد، موجب شده «تی‌تی» رنگ‌وبوی متفاوتی داشته باشد. فرمول‌های ابراهیم و ایده‌ی او درباره‌ی هستی، همان تزییناتی‌ست که این داستان تکراری را متفاوت می‌نمایانند اما به شکلی جالب، همین فرمول‌ها و ایده‌های عجیب ابراهیم، نقطه‌ی ضعف اصلی فیلم نیز هستند چون نقطه‌ی اتکای خوبی برای به هم وصل کردن شخصیت‌ها به وجود نمی‌آورند. یعنی نه‌تنها نمی‌توانیم ابراهیم را به عنوان یک استاد فیزیک باور کنیم، بلکه فرمول‌های او را هم نمی‌توانیم باور کنیم، پس اصولاً دست‌وپا زدن او برای رسیدن به فرمول‌ها را هم باور نخواهیم کرد. باورپذیر کردن فضای فانتزی‌گونه‌ی داستان برای مخاطب، هر چند تلاش جذابی محسوب می‌شود اما از نظر من به ثمر ننشسته است. در این میان سکینه قرار است چیزی باشد بین یک دختر عقب‌افتاده و ساده و یک انسان با نیروهای مافوق بشری. نویسندگان فیلم‌نامه و البته فیلم‌ساز در این‌باره توضیح زیادی به مخاطب نمی‌دهند و سعی می‌کنند او را در راستای همین فضای فانتزی‌طور، بین زمین و هوا معلق نگه دارند.

در این میان، هوتن شکیبا سویه‌های متفاوتی از بازیگری‌اش را به رخ می‌کشد که دیدنی‌ست و یکی از عوامل جذابیت فیلم. پارسا پیروزفر هم  خوب است اما همچنان تابش چهره‌اش از بازی‌اش جلو می‌زند، یاغی‌طور!

(بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهشت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهشت

۱

  • نام فیلم: بدون قرار قبلی
  • کارگردان: بهروز شعیبی
  • محصول: ۱۴۰۰

یاسمن بعد از سال‌ها زندگی در آلمان به خاطر وصیت پدر متوفایش به ایران برمی‌گردد. او رابطه‌ی خوبی با پدرش نداشته و در تمام این سال‌ها نیز با او حرف نزده است، اما بازگشتش به ایران و خواندن وصیت‌نامه‌ی پدر، همه‌چیز را تغییر می‌دهد…

فیلم در حال‌وهوای آثار دهه‌ی شصت باقی مانده است. همان ایده‌ی بازگشت به وطن در داستان جریان دارد و این بار البته رویکردی مذهبی نیز به آن اضافه شده است. بهروز شعیبی به شکل دمده‌ای از نمادها استفاده می‌کند. مانند آن جا که از آن خانه‌ی قدیمی می‌گوید که پیرمرد صاحب‌خانه حاضر نیست با پول معاوضه‌اش کند تا خانه‌اش را بکوبند و ساختمانی جدید بسازند. این داستانک‌های پرحرف (!) به همراه نمایش زورکی رقص‌های محلی و زندگی‌های روستایی و البته معجزه‌ی پایانی فیلم که علم پزشکی را زیر سئوال می‌بَرَد، قرار است ما را مجاب کند که سرزمین خودمان از همه‌جا بهتر است. باشد! بهتر است! قبول کردیم! (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهفت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوهفت

۱

  • نام فیلم: مرد بازنده
  • کارگردان: محمدحسین مهدویان
  • محصول: ۱۴۰۰

احمد خسروی که یک کارآگاه پلیس تلخ و غمگین ا‌ست، درگیر پرونده‌ی یک قتل می‌شود و هر چه جلوتر می‌رود، موقعیتش نه‌تنها در پرونده بلکه در زندگی خانوادگی هم پیچیده می‌شود…

نام فیلم همه‌چیز را لو می‌دهد. در واقع مهدویان فیلمش را یک بر هیچ باخته شروع می‌کند. مرد بازنده، مردی که دندانش درد می‌کند، اتوموبیلش طی داستان مثل خودش له می‌شود، پسرش او را دوست ندارد، رییسش او را طرد می‌کند و… مهدویان مدام فریاد می‌کشد که این مرد بازنده است. همین موضوع، فیلم را به سطحی شعاری می‌رساند که نمی‌توان باورش کرد. ضمن این‌که آن‌قدر شخصیت و اسم به داستان وارد می‌شوند که از جایی به بعد، دنبال کردن ماجرا چیزی جز خستگی به بار نمی‌آوردو مدام یک سری اسم از زبان شخصیت‌ها بیرون می‌آید که ارتباط آن‌ها با داستان اصلی مشخص نمی‌شود. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوشش

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوشش

۱

  • نام فیلم: ماشینم را بران (Drive My Car)
  • کارگردان: ریوسوکه هاماگوچی
  • محصول: ۲۰۲۱

یوسوکه کارگردان و بازیگر معروف تئاتر است. او یک روز همسرش را در حال خیانت می‌بیند و از آن پس دچار افکار آشفته‌ای می‌شود هر چند چیزی به همسرش بروز نمی‌دهد. اما زمانی که همسرش به شکلی ناگهانی از دنیا می‌رود و او خودش را برای کارگردانی یک تئاتر جدید آماده می‌کند، حس‌وحال متفاوتی به او دست می‌دهد…

فیلم طولانی و حوصله‌سربر اما پرسروصدای سینمای ژاپن، با یک مقدمه‌ی طولانی و کلی نمای اتومبیلِ یوسوکه در جاده، آن قدر می‌خواهد به عمق آدم‌هایش برود که در نهایت انگار هیچ‌جا نمی‌رود! فیلم جان می‌دهد برای تعبیر و تفسیر اما باید حوصله کنید تا از روایت پرملال بگذرید. دلیل وجودی خیلی از شخصیت‌ها را در روایت متوجه نمی‌شوم. به عنوان مثال آن خانم ناشنوا. جز این‌که دنبال چسبی برای تعبیر حضور او در این داستان بگردید، نکته‌ای دیگری به ذهنم نمی‌رسد! راستی ماجرای نابینا شدن یوسوکه به کجا کشید؟ چرا فراموش شد؟ فیلم می‌خواهد خیلی چیزها بگوید اما انگار خودش هم فراموش می‌کند چه می‌خواسته بگوید. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوپنج

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوپنج

۱

  • نام فیلم: بی‌همه‌چیز
  • کارگردان: محسن قرایی
  • محصول: ۱۳۹۹

لی‌لی به روستای زادگاهش برمی‌گردد. او حالا زن ثروتمندی‌ست که سعی می‌کند با پول‌هایش اهالی روستا را بخرد تا برای او کاری بکنند. او قصد دارد از امیر، یکی از اهالی روستا که سال‌ها پیش باردارش کرده، انتقام بگیرد…

فیلم که با نگاهی به ملاقات بانوی سال‌خورده (فردریش دورنمات) ساخته شده، قصد دارد فضایی ترسناک خلق کند و آدم‌هایی نشان‌مان بدهد که در یک لحظه رنگ عوض می‌کنند و وقتی پای منافع‌شان وسط باشد، همه چیز را زیر پا می‌گذارند. از این جهت بسیار به حال‌وهوای روزگار ما نزدیک است. اهالی روستا، کم‌کم به سمت لی‌لی گرایش پیدا می‌کنند و مخالفت‌ها با امیر و خانواده‌اش ذره‌ذره اوج می‌گیرد و به جاهای باریکی می‌کشد. همان آدم‌هایی که یک روز امیر را قهرمان خطاب می‌کردند، حالا پای حکم اعدام او را انگشت می‌زنند و در عین حال برای او اشک می‌ریزند؛ جماعتی بی‌هویت. به نظر می‌رسد قرایی با دقت‌نظر و حواسی جمع، سراغ چنین نمایش‌نامه‌ای رفته تا حرف مهمی بزند. هر چند چیزهایی باعث می‌شود فیلم آن تأثیرگذاری نهایی را نداشته باشد. چیزهایی مانند آن سخنرانی شعارزده‌ی امیر که حتی گاه رو به دوربین هم اتفاق می‌افتاد تا مستقیماً خودِ ما را مخاطب قرار دهد. در این بخش‌ها، فیلم از خودش عقب می‌افتد و دیگر تکان‌دهنده به نظر نمی‌رسد. ضمن این که حضور هدیه تهرانی در نقش لی‌لی هم چندان تأثیرگذار نیست و میزان نفوذ او در میان مردم را نمی‌توانیم آن‌طور که باید و شاید حس کنیم. چیزی مانع این موضوع می‌شود. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوچهار

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هشتادوچهار

۱

  • نام فیلم: درخت گردو
  • کارگردان: محمدحسین مهدویان
  • محصول: ۱۳۹۸

قادر کارگر ساختمان است و همراه با زن و سه بچه‌اش در نواحی مرزی روزگار می‌گذارد تا این که یک روز هواپیماهای عراقی، بمب‌های شیمیایی‌شان را در اطراف محل زندگی آن‌ها خالی می‌کنند و خانواده‌ی قادر، همگی شیمیایی می‌شوند. قادر باید خانواده را به بیمارستان برساند و راه حلی پیدا کند…

بیرون کشیدن داستانی واقعی از دل جنایت‌هایی که طی جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد البته که خوب است اما پرسش این‌جاست که نشان دادن پوست‌های تاول‌زده و جسدهای بی‌جان و تدارک صحنه‌های اشک‌انگیز و حال‌به‌هم‌زن چه مزیتی دارد و به چه قیمتی؟ فیلم به جای شخصیت‌پردازی و تمرکز روی داستانش، چنان روی لحظه‌های اعصاب‌خردکن تمرکز کرده که از حد تحمل آدم خارج است. طبیعتاً به تصویر کشیدن این صحنه‌ها، زبردستی مهدویان را بیش از پیش نشان می‌دهد اما نهایت ماجرا چیست؟ این که این اتفاق‌ها با همین جزییات و قطعاً دردناک‌تر و هول‌انگیز در واقعیت هم پیش آمده، غیرقابل‌انکار است اما بازسازی موبه‌موی‌شان بدون این که در تاروپود شخصیت‌پردازی درست و داستان‌پردازی پروپیمان و ساختار حسابی جا خوش کند، چه اتفاق مهم و چه هنری است؟  (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم