بازیگران: اُمکار داس مانیکپوری ـ راقویر یاداو ـ شالینی واتسا و …
نویسنده و کارگردان: آنوشا ریزوی
۹۵ دقیقه؛ محصول هندوستان؛ سال ۲۰۱۰
ستارهها: ۳/۵ از ۵
«بابا قراره کِی بمیری؟!»
خلاصهی داستان: ناتا و بودیا دو برادر هستند که بهشان خبر میرسد بانک به دلیل پرداخت نکردن وام، زمینهای آنها را به حراج خواهد گذاشت. آنها که زندگی فقیرانهای دارند با این خبر به هراس میافتند و به هر راهی میزنند تا پول وام را جور کنند اما نتیجهای نمیگیرند. تا اینکه متوجه میشوند دولت به بازماندگان کسانی که خودکشی میکنند، پول هنگفتی میدهد. این خبر دو برادر را به فکر میاندازد که یکی از آنها خودکشی کند تا با پولش زندگی بقیه متحول شود…
سهرنگ کیشلوفسکی معروفتر از آن هستند که نیاز به معرفی داشته باشند. سینهچاکانی دارند که معتقدند عشق و ایمان و چند واژهی دیگر را از همین رنگها آموختهاند. چیزی نزدیک به پانزدهشانزده سال پیش، رنگها را دیده بودم و همیشه میخواستم در اولین فرصت، دوباره ببینمشان. از قرمز شروع کردم. یادداشتی که همان زمان دربارهی این فیلم برای خودم نوشته بودم، نشان میداد بیش از آن که تحت تأثیر خودِ فیلم قرار گرفته باشم، تحت تأثیر نوشتهها و حرفهای پیرامونش قرار گرفتهام. نوجوان بودم و طبیعی بود. با مرور دوبارهی آن یادداشت متوجه شدم چندان از خودِ فیلم خوشم نیامده و این موضوع در سطرهای نوشتهام پنهان بود. همین باعث شد بخواهم دوباره فیلم را مرور کنم. اما چشمتان روز بد نبیند که تحمل کردنش تا به آخر عذابی الیم بود. هر چه از دقایقش میگذشت، تازه متوجه میشدم معنای پنهان آن یادداشتهایی که برای دل خودم نوشته بودم چه بود: «من از فیلم خوشم نیامده، اما چون بقیه تعریف میکنند پس من هم میگویم خوشم آمده». (بیشتر…)
راضیه یک اتوبوس از فکوفامیلهایش را راضی کرده تا به عنوان قسمخور در دادگاه حاضر شوند و بر علیه مردی که مظنون به قتل خواهرش است شهادت بدهند. در مسیر حرکت اتوبوس به سمت مشهد، درگیریها و اختلاف نظرها بالا میگیرد … تنابنده برای ساخت این فیلم کار بسیار سختی در پیش داشته. فیلمبرداری داخل اتوبوسی در حال حرکت با حفظ راکورد و جزییات، کار دشواریست که او بهخوبی از پسش برآمده. شخصیتهای زیاد و دیالوگهایشان برای جلو بردن داستان، هر چند در قسمتهایی خستهکننده و حوصلهسربر میشود، اما در نهایت با کمی دقت بیشتر میتوانیم ادامه بدهیم. تنابنده جای زیادی برای مانور دادن نداشته اما سعی کرده در همان مکان محدود با زوایای مختلف، تنوعی به کار ببخشید و با گرههای فیلمنامهای، مسیر داستان را عوض کند تا در نهایت با پیچش پایانی، انتهایی نسبتاً خوب و البته با چند ابهام و گاف، برای فیلمش تدارک ببیند. البته صحنههای سختی مانند افتادن اتوبوس در استخر آب را هم تدارک دیده که بسیار خوب از کار درآمده و اجرای نفسگیری دارد. در واقع قسم بیش از آنکه فیلم فیلمنامه باشد، فیلم کارگردانیست.
شمارهی دیگری به دکهها رسید و مطابق معمول مطالب ریز و درشت زیادی در آن پیدا میشود. اما پیشنهاد میکنم حتماً نقد پوریا ذوالفقاری بر قسم را بخوانید. پوریا مثل همیشه به نکتههای جذابی اشاره کرده و متن جذابی هم نوشته. شاهین شجریکهن هم مطلبی دارد با عنوان «آداب تماشای فیلم هندی» که لطف کرده و در شروع نوشتهاش به سلسلهمطالب من دربارهی سینمای هند و بهخصوص یادداشت طولانیام در شمارهی ۵۵۳ با تیتر «راه و رسم لذت بردن از فیلم هندی» اشاره کرده و از این مسیر، و البته با نگاهی به اسطورهها و افسانههای هندی، به نوعی آن نوشتهام را تکمیل کرده است. نتیجهاش متن عمیق و خوبی شده که برای «هندیبازها» حتماً مفید خواهد بود. باور کنید این توصیهها ربطی به دوستی بسیار نزدیکم با نویسندههایش ندارد. این را برای آنهایی گفتم که از رفاقت ما خبر دارند و زین سبب شاید تصور کنند دارم رسم رفاقت را به جا میآورم!
اما من هم این ماه دو مطلب دارم. شاید برای اولینبار در تاریخ مجله، نقد یک سریال ترکی را میخوانید. به یاد ندارم پیش از این برای یک سریال ترکی، مطلبی با این حجم نوشته شده باشد. شما اگر یادتان هست، بگویید. شخصیت یک سریال اینترنتیست که مدتی پیش از پلتفرم «پوهوتیوی» پخش شد و بهسرعت نمرههای بالایی گرفت تا جایی که در لیست برترین سریالهای سایت IMDb در حال حاضر سیوهشتم است. سریالی متفاوت و جذاب که با آن چیزی که از سریالهای ترکی در ذهنمان ساختهایم، کاملا فرق میکند. البته نقد شخصیت، بهانهای شد تا به سازوکار سریالسازی در ترکیه بپردازم و در متنی چهارصفحهای زیروبم ماجرا را برای خواننده بگویم. البته هنوز زیرنویس فارسی برایش نوشته نشده و همانطور که در متن اصلی هم اشاره کردهام، امیدوارم معرفی این سریال، کسانی را به فکر بیندازد که ترجمهاش کنند. من که نه وقت این کار پردردسر و پرزحمت را دارم و نه حوصلهاش را. اما از همین حالا آمادگی خودم را برای کمک به مترجمین احتمالی اعلام میکنم.
اما مطلب دوم من یادداشتیست بر کمدی نیوکاسل که نوشتناش چالشبرانگیز بود. در متن هم اشاره کردهام که هر کسی فیلم را دیده، به آن بدوبیراه گفته اما من راهی دیگر رفتهام و سعی کردهام چیزی را ثابت کنم که اصلاً قابل اثبات نیست! بعد از دیدن فیلم و خواندن مطلب، یا به من هم بدوبیراه خواهید گفت یا به همراهیتان ادامه خواهید که در اینصورت پیشاپیش ممنونم! خلاصه اینکه فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.
آخرین دیدگاهها