قاب روز – یازده

قاب روز – یازده

درباره‌ی یکی از بی‌رحمانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما صحبت می‌کنیم. یکی از آن فیلم‌هایی که ذره‌ذره به زیر پوست مخاطبش نفوذ می‌کند، همچنان که اطرافیان ترسناک رزماری طفلکی در او نفوذ می‌کنند. دراین عکس جالب، در حالی که عالی‌جناب پولانسکی گوشه‌ای نشسته و مشغول کاری‌ست، میا فاروی ریزه‌میزه به شکلی روی صندلی قرار گرفته که انگار در همین لحظه در فکر بلایی‌ست که قرار است سرش بیاورند. پولانسکی و دیگران آن طرف نقشه می‌کشند و میا فاروی شیرین، این طرف در فکر فرو رفته است. درست عین همان اتفاقی که در فیلم هم سرش می‌آید و او تک‌وتنها ناچار است با موجودات عجیبی روبه‌رو شود. حس و حال این عکس عیناً همانی‌ست که در فیلم می‌گذرد و میا فارو/رزماری، بازنده‌ی اصلی ماجراست.

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ شماره‌ی شصت‌وپنج

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ شماره‌ی شصت‌وپنج

  • نام فیلم: درخونگاه
  • کارگردان: سیاوش اسعدی
  • محصول: ۱۳۹۶

رضا بعد از هشت سال از ژاپن برمی‌گردد. او که در این مدت با جان کندن پول ذخیره کرده، در آرزوهای برزگی به سر می‌برد اما انگار خانواده‌اش چیزی را از او پنهان کرده‌اند که فاش‌شدنش زندگی‌شان را نابود خواهد کرد … فیلم که به مسعود کیمیایی پیشکش شده، با همان سبک و سیاق در دیالوگ‌نویسی تلاش می‌کند به او ادای دینی کند که اتفاقاً در این زمینه موفق است؛ دیالوگ‌هایی که با ریتمی موزون و جذاب در دهان شخصیت‌ها گذاشته شده که برعکس دیالوگ‌هایی که در دهان شخصیت‌های کیمیایی قرار گرفته، توی ذوق نمی‌زند، بلکه مخاطب را پای فیلم نگه می‌دارد. بخش بزرگ جذابیت فیلم هم از همین دیالوگ‌ها نشأت می‌گیرد که اگر بخواهم راحت‌تر بگویم، به‌شدت سرگرم‌کننده هم هستند و حتی می‌شود صرفاً در جهت به خاطر سپردن برخی‌شان، فیلم را دوباره دید. اما درخونگاه هر چه‌قدر در دیالوگ‌ها شیرین است (حتی زمانی که دیالوگ‌های تلخی از دهان شخصیت‌ها بیرون می‌آید)، داستانی تیره و تار دارد که از کادر بیرون می‌زند. با وجودی که قرار است زن بدکاره تنها شخصیت مثبت باشد، اما حضور او هم حتی نور امیدی نیست. مادر، خواهر، پدر و رفیق، همه از پشت به رضا خنجر می‌زنند و زمانی که او زخم‌های عمیقش که بر اثر هشت سال جان کندن در ژاپن به وجود آمده را به بقیه نشان می‌دهد، داستان تبدیل به زهری می‌شود که چشیدنش کار هر کسی نیست و همین موضوع است که سیاهی فیلم را غلوشده می‌نمایاند. اسعدی کاربلد است و سینما را خوب می‌شناسد. در همین فیلم این موضوع کاملاً پیداست و می‌شود از لای نماها، بازی‌ها، دیالوگ‌ها و کلاً فضاسازی‌ها، این کاربلدی را دید. در این موضوع حرفی نیست، اما حرف این است که فیلم‌نامه کمی عقب مانده. به عنوان مثال نگاه کنید به داستانک رفیق دیوانه‌ی رضا که معلوم نیست چه کارکردی دارد و چرا باید در داستان باشد، چرا می‌آید و چرا بی‌مقدمه حذف می‌شود؟ (بیشتر…)

ایرانی بودن ساده است: پسر با پدر بد، پدر با پسر بد، دختر با مادر بد، مادر با دختر بد، زن با شوهر بد، شوهر با زن بد، مادر با بچه بد، بچه با مادر بد، خواهر با خواهر بد، برادر با برادر بد، معشوق با عاشق بد، عاشق با معشوق بد، فامیل با فامیل بد، دوست با دوست بد، قهرمان با ملت بد، ملت با قهرمان بد، دولت با مردم بد، مردم با دولت بد … و لحظه‌های انقلاب هم ساده است: پدر با پسر دست‌به‌یکی بر ضد مادر، مادر با دختر دست‌به‌یکی بر ضد پدر، زن با شوهر دست‌به‌یکی بر ضد بچه، مادر و بچه دست‌به‌یکی بر ضد شوهر، بچه با بچه دست‌به‌یکی بر ضد پدر و مادر، خواهر با خواهر دست‌به‌یکی بر ضد خواهر، برادر با برادر دست‌به‌یکی بر ضد برادر، معشوق با عاشق دست‌به‌یکی بر ضد فامیل، فامیل با فامیل دست‌به‌یکی بر ضد قهرمان، شاه و ملت دست‌به‌یکی بر ضد دین، دین و ملت دست‌به‌یکی بر ضد شاه … جامعه ایران ساده است.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله‌گذاری‌ها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.

 

نگاهی به فیلم نیوکاسل

نگاهی به فیلم نیوکاسل

  • بازیگران: حمید گودرزی ـ بهرام افشاری ـ نسرین مقانلو و …
  • نویسندگان: علی‌رضا قاسمی ـ مهیار رضاخانی
  •  کارگردان: محسن قصابیان
  • ۸۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۵
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۶۱ مجله  «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت طبق رسم‌الخط مجله  «فیلم» تنظیم شده است

 

آن‌چه می‌ارزد به اثبات، ای دریغا نیست هرگز قابل اثبات…*

 

خلاصه داستان: اشخاص مختلفی در یک خانه قدیمی به شکلی پنهانی زندگی می‌کنند؛ یک گروه موسیقی که به دنبال تهیه‌کننده می‌گردد، یک آرایشگر زن، یک جوان مجرد، یک مرد افغان و همسر باردارش و در نهایت دختری مرموز که هیچ‌کس نمی‌داند چه‌ کاره است و چه می‌کند. کسی که این افراد را دور هم جمع کرده فرید (حمید گودرزی) نام دارد. او بدون اطلاع صاحب‌خانه و برای کسب درآمد، اتاق‌های خانه قدیمی را به کسانی که نیاز دارند، اجاره داده است اما وقتی خبر می‌رسد صاحب‌خانه قرار است تا ساعاتی دیگر از سفر خارج به ایران برسد، فرید برای بیرون کردن مستأجرها به تکاپو می‌افتد هر چند آن‌ها هیچ‌کدام راضی به این کار نیستند و به همین دلیل کشمکش‌ها و درگیری‌هایی بین افراد به وجود می‌آید که اوضاع را بیش از پیش آشفته می‌کند… (بیشتر…)

شماره‌ی ۶۵ مجله‌ی «تجربه»

شماره‌ی ۶۵ مجله‌ی «تجربه»

شماره‌ی جدید مجله‌ی «تجربه» منتشر شد که در بخشی از آن به سرخپوست (نیما جاویدی) پرداخته شده و من هم یادداشتی یک صفحه‌ای درباره‌اش نوشته‌ام که شاید خواندنش خالی از لطف نباشد. هر چند حالا دیگر مدت زیادی از اکران این فیلم گذشته و ممکن است آن‌قدر درباره‌اش مطلب خوانده باشید که دیگر دل‌تان را زده باشد. این یادداشت هم قرار بود خیلی زودتر از این‌ها و زمان اکران فیلم منتشر شود که کار به این‌جا کشید.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم