بازیگران: راسل کرو ـ کارن پیستورس ـ گابریل بیتمن و …
فیلمنامهنویس: کارل السوورث
کارگردان: دریک بورت
۹۰ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۲۰
ستارهها: ۱ از ۵
.
یعنی اسپیلبرگ علقش نرسیده بود؟!
.
راچل به همراه فرزندش در ترافیک سنگینی گرفتار میشوند. آنها میخواهند زود به مقصد برسند در نتیجه راچل مدام دستش روی بوق است تا این که یکی از رانندگان نسبت به بوق او حساس میشود و از راچل میخواهد که عذرخواهی کند. راچل که سر لج افتاده، توجهی به درخواست مرد راننده نشان نمیدهد اما خبر ندارد که مرد راننده، یک روانی تمامعیار است …
شمارهی ۵۷۷ هم به دکهها رسید. این بار حتی زودتر از موعد مقرر. خلاصه نه کسی توانست برای شکست کرونا برنامهریزی کند، نه پروتکلهای بهداشتی دردی را دوا کرد و نه عقلها و فکرها برای شکست این بیماری سمج به کار افتاد. حالا دیگر دو هفته قرنطینه داریم و یک مجلهی «فیلم». بیاییم با این دو هفته قرنطینه و سرگرم شدن با «فیلم»، کرونا را شکست بدهیم، برود پی کارش!
در این شماره، دو یادداشت نوشتهام. اولی در بخش سینمای جهان، مطلبی دو صفحهایست با نام «تمساحهای آقای تراکی!». این مطلب دربارهی ترسناکسازی مهجور اما درستوحسابی استرالیاییست که چهارپنج فیلم بیشتر در کارنامهاش ندارد اما همهی آنها از لحاظ مضمونی، به شکل جالبی مشابه هم هستند. اندرو تراکی، در ژانر وحشت و با داستانهایی از حملهی کوسهها و تمساحها به انسان، شما را به لحظههای پراسترسی خواهد کشاند. تقریباً کسی او و سینمایش را نمیشناسد و من سعی کردهام در دو صفحه، فیلمهایش را مرور کنم، به مولفههای سینمایش بپردازم، نشان بدهم که با وجود ناشناخته بودن، فیلمساز مولفی حساب میشود و در نهایت به سینمادوستان معرفیاش کنم. پس به دنیای آقای اندرو تراکی خوش آمدید!
مطلب دوم من هم دربارهی روزهای نارنجی (آرش لاهوتی) است. فیلمی که از بعد از دوسه سال، در نهایت اکران شد و به نظرم فیلم قابلتحمل و قابلتأملیست.
خلاصه اینکه فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت کردید، بخوانید. ضرر ندارد.
این یادداشت در شماره ۵۷۶ مجله «فیلم» منتشر شده است
رسم الخط این یادداشت بر طبق رسم الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است
.
زامبیهای سینمای کره جنوبی
آه! رومرو! کجایی که ببینی؟!
پسری جوان یک روز از خواب بلند شده و متوجه میشود شهر پر از زامبی شده است. او که به پدر و مادرش دسترسی ندارد، در عین حال نمیتواند از خانه هم خارج شود. تلاش او برای ارتباط برقرار کردن با یک موجود زنده به هیچ نتیجهای نمیرسد تا این که بعد از روزهای متمادی ماندن در خانه، متوجه میشود دختری در آپارتمان روبهرویش هنوز زنده است و مانند او برای زنده ماندن میجنگد. آن دو تلاش میکنند با هم ارتباط برقرار کرده و راهی برای بیرون رفتن از این جهنم پیدا کنند…
بازیگران: حبیب رضایی ـ باران کوثری ـ پارسا پیروزفر ـ حسن معجونی و…
نویسنده فیلمنامه و کارگردان: حسین مهکام
۷۲ دقیقه؛ سال ۱۳۹۷
ستارهها: ۳ از ۵
این یادداشت در شماره ۵۷۶ مجله «فیلم» منتشر شده است
رسمالخط این یادداشت بر طبق رسمالخط مجله «فیلم» تنظیم شده است
امشب هوا دیوونهست!
جلال نویسندهایست که یک شب به خانه میآید و متوجه میشود خواهرش ماری، با مردی به نام شاهرخ ازدواج کرده است. جلال که خیلی بیخیال و بیتفاوت است، ماری و شاهرخ را تنها میگذارد به این امید که شب را در نزد دوستی بگذراند. او در بین راه، با رانندهای به نام ناصر برخورد میکند که اصرار دارد با هم به کبابی بروند. جلال میپذیرد. ماری که برای جلال نگران شده، همراه با شاهرخ نزد موزیسین جوانی به نام بهمن میروند تا سراغ جلال را بگیرند. بهمن از جلال خبر ندارد. این در حالیست که جلال و ناصر نزدیک خانه بهمن رسیدهاند و جلال با دیدن اتوموبیل مدلبالای شاهرخ، به ناصر میگوید شیشهای را بشکند. ناصر هم همان کار را میکند. شاهرخ و ماری از خانه بهمن بیرون میآیند و با این صحنه مواجه میشوند. درگیریای بین شاهرخ و جلال بهوجود میآید که در نهایت شاهرخ سرش را در اتوموبیل برخورد میکند. در ادامه، جلال و ناصر و بهمن به سینما میروند اما خبر میرسد که شاهرخ به کما رفته است. آنها به بیمارستان میروند و ماری را در کنار زنی که ظاهراً همسایه شاهرخ است، میبینند. ماری از رفتارهای زن بهشدت در فکر فرو رفته است. در نهایت خبر میرسد شاهرخ فوت کرده. ماری و جلال و ناصر و بهمن به سمت خانه برمیگردند…
آخرین دیدگاهها