چاپ اول؛ سال ۸۶؛ قیمت ۶۵۰۰ تومان؛ شمارگان ۲۲۰۰؛ این اعداد در شناسنامهی یک کتاب، معناهای زیادی دارند و یکی از خوبیهای مرور کردن کتابهای خواندهشده، رسیدن به این نکتههای باریکتر ز مو هستند که ما را به نتایج جالبی میرسانند و نشانمان میدهند که کجا ایستادهایم و چه کردهایم…
اما بازخوانی برخی از کتابها و بازبینی برخی از فیلمها، حکم بازگشایی یک پروندهی قدیمی هنوز بستهنشده را هم دارند. چیزی از آنها از قدیم پس ذهنمان جا خوش کرده که احساس میکنیم باید یک بار دیگر مرورشان کنیم. صحنهای، لحظهای، توصیفی، سکانسی. چیزی بعد از اولین خواندن و دیدن، مبهوتمان کرده که مجبور میشویم بعد از سالها سراغشان برویم.(بیشتر…)
صحبت کردن از نبوغ و هنر باستر کیتن بزرگ، کار سختیست. توضیح اینکه چه فیلمهای بینظیری خلق کرد، چهگونه سینما را به جلو راند، چه نقش عظیمی در تاریخ سینما بازی کرد و برای کوچک و بزرگ لذت آفرید، واقعاً پیچیده و دشوار است. آدم نمیداند از کجا باید شروع کند و بحث را به کجا بکشاند. اما با تمام این توضیحات، هنوز هم کسانی پیدا میشوند که وقتی صحبت به باستر کیتون و چاپلین و لورل و هاردی و هارولد لوید و … میرسد، حتی فیلمهای پراکندهی آنها را که تلویزیون خودمان هم همیشه نشان میداد، ندیدهاند. یادم میآید چند مدت پیش که دورهمی فیلمبینی در ایران برگزار کرده بودم و قرار بود سیرک چاپلین را نمایش بدهم، شرکتکنندگان که خیلیهاشان جوانانی همسن خودم و چند نفریشان هم نوجوان بودند، با شنیدن اسم فیلم «نچنچ» میکردند. وقتی دلیلش را پرسیدم، یکی از آنها به نیابت از بقیه گفت: «چاپلین که دلقکبازیه!». معمولاً آدم متعصبی نیستم، اما شنیدن این جمله خیلی گران تمام شد و سعی کردم توضیح بدهم ماجرا چیست، اینها کیستند و چهقدر مهماند. راستش در آن کلاس هم نمیدانستم برای توضیح قضیه، از کجا باید شروع کنم. بسیار برایم ناراحتکننده بود که میدیدم این جوانها و نوجوانها هیچ شناختی از این نوابغ ندارند. هر چند وقتی کلاسها تمام شد، آنها دیگر آن آدم سابق نبودند.(بیشتر…)
اولین فیلم حضرتی انگار مخلوطی از حسوحال و شکلوشمایل دو تا از فیلمهاییست که در آنها نقش تهیهکننده را بر عهده داشت، یعنی خداحافظی طولانی (فرزاد موتمن) و نیمرخها (ایرج کریمی). کمی از ریتم این یکی، کمی از دکوپاژهای آن یکی و کمی از چیزهای دیگرشان. این موضوع میتوانست به نکتهای منفی تبدیل شود، که چندان نشده. در واقع حضرتی تلاش کرده با مصالح کمی که در دست دارد و با گوش کردن به بزرگترهایش، فیلمش را بسازد. فیلمی که مایههایی روانشناختی و حتی ترسناک دارد. در قسمتهایی احساس میکنیم کارگردان ما را به وادی ترس میبرد، هر چند زیاد هم روی آن تأکید نمیکند اما به هر حال تهنقشهای سینمای وحشت در داستان هویداست.(بیشتر…)
بازیگران: ریکاردو دارین ـ آندریاس پارا ـ چینو دارین و …
فیلمنامهنویسان: سباستین بورزنشتین ـ اردواردو ساچری براساس رمانی از ساچری
کارگردان: سباستین بورزنشتین
۱۱۶ دقیقه؛ محصول آرژانتین، اسپانیا؛ سال ۲۰۱۹
ستارهها: ۴/۵ از ۵
.
چیزهای ازدسترفته
خلاصهی داستان: فرمین میخواهد ساختمانی قدیمی را بخرد و تبدیل به محل کسبوکار کند. اما برای این کار پول کم دارد. او سراغ کسانی میرود که تصور میکند میتوانند همکاری کنند. هر کس در توان خود پولی به فرمین میدهد و در راه انداختن کسبوکار شریک میشود. فرمین پولها را در بانک پسانداز میکند اما خبر ندارد که اوضاع کشور بهزودی بهم خواهد ریخت و طرح محدودیت در برداشت از حسابهای بانکی برای عبور از بحران اقتصادی، اوضاع را به شکل دیگری رقم خواهد زد…
اولین شمارهی عادی بعد از فوت آقای مهرابی، با همان کیفیت و دقت به دکهها رسید، آن هم سر وقت. ما قراری داریم که به آن پایبندیم. مشکلات همیشه هست، غمها و کمبودها و بیدقتیها همیشه وجود دارد. دلخوریها و شکایتها هم همیشه هست، اما اصل ماجرا هیچوقت تغییر نمیکند. من نه به عنوان عضو ثابت تحریریهی مجله، بلکه هنوز هم به عنوان خوانندهای که بیش از بیست سال از عمرم با «فیلم» گذشته، اصرار دارم «فیلم» به قرارش پایبند باشد. «فیلم»ی که برای من یک هویت مشخص و جدا از تمام بنیانگذاران و نویسندههایش دارد. «فیلم» برای من انسانیست که میفهمد، میداند، خوشحال میشود، ناراحت میشود، ضعیف میشود، قوی میشود، محافظهکاری میکند، تند میرود، میترسد، شجاع است، بیحال است، حال دارد، عقب میماند، جلو میزند و… . «فیلم» برای من چنین موجودیست. موجودی که به آن احترام میگذارم و فارغ از تمام اتفاقها و جریانها، دوست دارم «باشد». «بودن»ی که بهخصوص در این اوضاع نابهسامان و تاریک، دیگر فقط بودنی از جنس «یک مجلهی تخصصی سینمایی» نیست، «بودن»ی از جنس ادامه دادن و مقاومت و امید بخشیدن است. آدمی به امید زنده است و «فیلم» ادامه میدهد تا به همهی آدمها، حتی آنهایی که هیچوقت اسمش را هم نشنیدهاند، بگوید که باید ادامه داد و جلو رفت. زندگی چیزی جز این نیست.
در این شماره، دو مطلب دارم. یکی مطلبی سه صفحهایست با نام «آه! رومرو! کجایی که ببینی؟!» دربارهی زامبیهای سینمای کرهی جنوبی با تمرکز بر جدیدترین فیلمی که کرهایهای جذاب دربارهی این موجودات ساختهاند: #زنده. در این مطلب مفصل گریزی زدهام به تاریخچهی این زیرژآنر در سینمای کره و سعی کردهام دلورودهی قضیه را بیرون بکشم. امیدوارم خوشتان بیاید.
مطلب دوم هم یادداشتی دو صفحهایست دربارهی بیحسی موضعی (حسین مهکام) که باحال و بامزه است، هر چند گیروگرفتهایی هم دارد. همه را به تفکیک توضیح دادهام.
خلاصه این که «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود، بخوانید. ضرر ندارد.
آخرین دیدگاهها