ده سکانس از ده فیلم جشنواره سی‌ونهم فیلم فجر

ده سکانس از ده فیلم جشنواره سی‌ونهم فیلم فجر

پیچاندن کرونا

.

  • این یادداشت در شماره ۵۸۱ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» منتشر شده است

.

جشنواره دیگری را هم پشت سر گذاشتیم و این‌بار البته کرونا را هم در جشنواره پشت سر گذاشتیم تا فعلاً زنده در رفته باشیم. راستش نمی‌دانم شرکت در جشنواره امسال، به دلیل وجود این ویروس منحوس کار درستی بود یا نه. در واقع اولین پرسشی که چه در ابتدا و چه در انتهای جشنواره فیلم فجر از خودم پرسیدم این بود: آیا ارزشش را دارد؟ آیا ارزشش را داشت؟ همچنان چند روز بعد از جشنواره منتظر بودم علایم کرونا بروز پیدا کند و هر روز که علامتی نمی‌دیدم، به این فکر می‌کردم که کرونا را پیچانده‌ام. در واقع کرونا پشت درهای بسته سالن‌های نمایش ماند تا بتوانیم شانزده فیلم سودای سیمرغ را تماشا کنیم. ده سکانس برتر از میان ده فیلم این جشنواره را انتخاب کرده‌ام و درباره‌شان حرف زده‌ام. سکانس‌هایی که بدون در نظر گرفتن خوبی و بدی فیلم‌ها انتخاب شده‌اند و قرار است به تنهایی گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. انصافاً اگر برای هر کدام از این فیلم‌ها کرونا می‌گرفتم خودم را نمی‌بخشیدم، اما کرونا گرفتن برای این سکانس‌ها، باز بدک نیست، می‌شود توجیهش کرد، کمی تا قسمتی می‌ارزد. (بیشتر…)

بدترین جمله‌ی دنیا

یادم است ثلث اول دانشگاه در یک میهمانی پس از می‌گساری، اندکی احساس دلتنگی کردم و وقتی که دختری که از کنارم می‌گذشت از روی دل‌سوزی پرسید، «حالت خوبه؟»، بی‌اختیار جواب دادم، «به گمانم دچار شیدایی ـ افسردگی شده‌ام»، زیرا در آن لحظه این به نظرم دل‌پسندتر آمد تا این‌که بگویم «اندکی احساس دلتنگی می‌کنم.» وقتی که دختر گفت، «یکی دیگه؟ نصیب نشود!» و تند رد شد، دریافتم که نه تنها خودم را برتر از آن جمع دل‌مشنگ نشان نداده‌ام، بلکه بدترین جمله دنیا را برای به تور زدن کسی به زبان آورده‌ام.

(بیشتر…)

تاروپود

تاروپود

این ریزه‌کاری‌هاست که کلیتی جذاب می‌سازد. مهم نیست مخاطب متوجه آن‌ها بشود یا نه، اما وقت گذاشتن برای همان ریزه‌کاری‌ها و بافتن تاروپودی ظریف، اتفاقاً خواهی‌نخواهی در کلیت ماجرا تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود حس‌وحال کلی فضای داستان، فیلم، نقاشی یا هر اثر هنری دیگری، به سمت‌وسوی کاری قدرتمند برود. انگار برهم‌نمایی همین ریزه‌کاری‌هاست که انرژی مثبتی برای اثر هنری فراهم می‌کند و همه‌چیز همین انرژی‌ست. (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۸۱ مجله‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۸۱ مجله‌ی «فیلم»

و در نهایت این هم شماره‌ی ۵۸۱ که به دلایلی دیرتر از موعد مقرر منتشر شد. به سنت هر سال، این شماره‌ی بعد از جشنواره، به گزارش‌های دوره‌ی سی‌ونهم می‌پردازد. من هم یک مطلب چهارصفحه‌ای نوشته‌ام با تیتر «پیچاندن کرونا». در این مطلب، ده سکانس مهم از ده فیلم جشنواره را مرور کرده‌ام بدون این که به کیفیت فیلم‌ها کاری داشته باشم. خلاصه هر فیلم بدی، یک لحظه، نما یا حتی سکانس خوب دارد که بتوان چیزی از آن آموخت.

در بخش نظرسنجی هم من «ترین»های خودم را انتخاب کرده‌ام، بدون درنظر گرفتن حواشی و حرف‌وحدیث‌ها!

در بخش «سینمای جهان» هم یادداشتی دو صفحه‌ای نوشته‌ام بر یک فیلم درجه‌یک کره‌ای با نام وقت شکار (یون سانگ هیون). امیدوارم فیلم را ببینید و بعد هم اگر حوصله داشتید، یادداشتم را بخوانید.

این هم از این شماره … تا ببینیم در آینده چه اتفاق‌هایی انتظارمان را می‌کشند. راستش این روزها، مجبورم به پرسش‌هایی تکراری جواب بدهم. پرسش‌هایی درباره‌ی شایعه‌هایی که پیرامون مجله شکل گرفته است. طبعاً نمی‌توانم جواب قاطعی به این پرسش‌ها بدهم. می‌دانم شنیدن حرف‌های نامشخص و پادرهوا، دوست‌داران مجله را اذیت خواهد کرد، اما باور کنید فعلاً مجبوریم سکوت کنیم تا نتیجه‌ی نهایی مشخص شود. می‌دانم که دوست‌داران «واقعی» مجله‌ی «فیلم»، به شایعه‌ها توجهی نمی‌کنند و بر سر عهد و پیمان‌شان پایدارند. این را مطمئن باشید که روح مجله‌ی «فیلم» هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت، حالا با هر نام و نشانی … ممنون از این‌که کمی صبر می‌کنید.

قاب روز؛ ابهت

قاب روز؛ ابهت

قصه‌گوی بزرگ تاریخ سینما، مردِ سکانس‌های سخت و پرزحمت و یکی از اسطوره‌های سینمای کلاسیک، در قاب بی‌نظیری جا خوش کرده است. اسمش روی صندلی نوشته شده و جان وین با آن همه ابهت و مردانگی، چنان کنار صندلی او زانو زده و به حرف‌هایش گوش می‌دهد که انگار مشغول شنیدن حرف‌های خدای خودش است. هاوارد هاکس، یکی از خدایگان سینمای کلاسیک بود. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم