کوتاه درباره‌ی چند فیلم: هفتادوهفت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم: هفتادوهفت

۱

  •  نام فیلم: گرگ اسنو هالو (The Wolf of Snow Hollow)
  • کارگردان: جیم کامینگز
  •  محصول: ۲۰۲۰

در یک روستای کوهستانی، پس از طلوع ماه کامل، قتل‌های ترسناکی اتفاق می‌افتد. قتل‌هایی که اهالی روستا اعتقاد دارند توسط یک گرگ انجام می‌گیرد. اما جان مارشال، که حالا شغل پدر را ادامه داده و مأمور پلیس شده، به‌شدت معتقد است این کار، باید کار انسان باشد …

کامینگز با فیلم اولش، جاده‌ی طوفانی (اینجا) نشان داد که خیلی خوب بلد است روی مرز میان کمدی و درام پیش برود. او در فیلم دوم هم سعی می‌کند روی همین مرز حرکت کند، اما برعکس اولی این‌جا دیگر جواب نمی‌گیرد. با دیدن فیلم آدم احساس می‌کند کامینگز نتوانسته لحظه‌های کمیکی خلق کند و شخصیت درستی از جان مارشال بسازد. جان مارشال قرار است پلیسی باشد با عادت‌ها و وسواس‌های عجیب، اما در نهایت شخصیت آشفته‌ای دارد. ایده‌ی اولیه جذاب است اما پرداخت خوبی در کار نیست… ولی هنوز هم می‌توان کامینگز را به خاطر سپرد و منتظر کارهای بعدی‌اش ماند. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوشش

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوشش

۱

  • نام فیلم: سراسر شب
  • کارگردان: فرزاد مؤتمن
  • محصول: ۱۳۹۶

مهتا دنبال دلیل خواب بی‌بازگشت خواهرش است. او به کافه‌ای سر می‌زند که یک کارگردان به ته‌خط‌رسیده، شاید از این موضوع خبر داشته باشد. سپس سروکله‌ی جوان موزیسینی پیدا می‌شود که دختر را همراهی می‌کند و این میان دختری دیگر که کتک‌خورده و زخمی‌ست، به دنبال کسی می‌گردد که او را کتک زده است …

اگر قایل به این موضوع باشیم که هر کارگردان یا نویسنده‌ای، یک روز می‌تواند اثری بسازد که بازتاب‌دهنده‌ی درونیات واقعی خودش باشد و اگر بپذیریم که ایرادی ندارد هر هنرمندی، فقط یک بار بدون توجه به مخاطب و بازخوردی که ممکن است نصیبش شود، اثری سراسر شخصی و واقعاً برای دل خودش خلق کند، آن‌وقت سراسر شب فیلم بامزه‌ای جلوه خواهد کرد.

احتمالاً هر هنرمندی در تمام آثاری که خلق می‌کند، ردپایی از خودش به جا می‌گذارد، اما فقط ممکن است در یک اثر، چیزی به غایت شخصی خلق کند. هر آدمی  نیاز به بیان خودش دارد و شاید تنها یک بار در زندگی‌اش این فرصت را پیدا کند که آن چیزی را که دوست دارد، آن‌طور که می‌تواند به زبان بیاورد. از این منظر، فیلم جدید فرزاد مؤتمن، دریچه‌ای‌ست به حالات و روحیات و دنیای او. اصلاً با سراسر شب او را خواهید شناخت.

دنیای جمع‌وجوری که خلق کرده، با کمی چاشنی‌های طنازانه و با حضور آدم‌هایی خواب‌زده که انگار در محیطی چیده‌شده حرکت و مدام با هم برخورد می‌کنند، دنیایی به‌شدت شخصی و پر از ارجاعات سینمایی (حتی به فیلم‌های خودش) است که احتمالاً برای مخاطب‌های کمی جذاب خواهد بود. امیر جعفریِ فیلم، خودِ مؤتمن است و او خیلی بی‌باکانه و حتی سرخوشانه از خودش رد پا به جا گذاشته. سراسر شب، هم خیالی‌ست و هم رنگی از واقعیت دارد، هم سرخوشانه است و هم تلخ، هم سیاه‌وسفید است و هم پر از رنگ.

کارگردان سعی کرده بدون بی‌احترامی به مخاطب، فیلمی درباره‌ی خودش و دنیای شخصی‌اش بسازد. حالا شاید اعتراض کنید که: اصلاً چرا باید به تماشای فیلمی بنشینیم که قرار است درباره‌ی دنیای شخصی یک نفر حرف بزند؟! پرسش خوبی‌ست، اما لطفاً به ابتدای نوشته برگردید تا با آن پیش‌فرض به دنیای نوشته‌ی من قدم بگذارید، وگرنه همین چند خط هم همان پرسشی را ایجاد خواهد کرد که ممکن است هنگام دیدن فیلم در ذهن‌تان ایجاد شود! (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوپنج

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوپنج

۱

  • نام فیلم: آبادان یازده ۶۰
  • کارگردان: مهرداد خوشبخت
  • محصول: ۱۳۹۸

آبادان در حال تسلیم شدن به عراق است. کارکنان رادیونفت، تلاش می‌کنند با رساندن خبرها به مردم مانع از فروپاشی مقاومت شوند …

فیلم به بخشی نادیده از جنگ ایران و عراق دست می‌گذارد و از این جهت، قابل احترام است. در واقع کارگردان سعی می‌کند با نشان دادن واقعیت‌هایی که کسی تا به حال از آن حرفی نزده، هم درام بسازد و هم تاریخ را بازخوانی کند که در این کار نسبتاً موفق است. این فیلم از آن دست فیلم‌هایی‌ست که می‌توان درباره‌شان گفت چه خوب که ساخته شدند اما ‌ای کاش تأثیرگذارتر بودند. شخصیت‌ها و عملکردهای‌شان تکراری و نخ‌نماست و هیچ‌کدام از آدم‌های داستان، مخصوصاً مدیر رادیو نفت، هیچ ویژگی بارزی برای به یاد ماندن ندارند. کارمند ارمنی رادیو، با لهجه‌ی بد حسن معجونی هم فقط برای این در داستان وجود دارد که طبق معمول نشان بدهد در پیروزی، حتی اقلیت‌های مذهبی هم با تمام مشروب خوردن‌ها و ویگن گوش کردن‌های‌شان دخیل بوده اند! اما با تمام این احوالات، فیلم خوشبخت، یکی از فیلم‌های خوب جشنواره‌ی سال پیش بود که باید تماشایش کرد. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوچهار

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوچهار

  • نام فیلم: خرس
  • کارگردان: خسرو معصومی
  • محصول: ۱۳۹۰

نورالدین که فکر می‌کردند در جنگ شهید شده، دوباره نزد خانواده‌اش برمی‌گردد اما متوجه می‌شود گلی، همسرش، با مرد دیگری ازدواج کرده است. مردی عصبی و خشن که وقتی ماجرا را می‌فهمد، به جان گلی می‌افتد…

فیلم نزدیک به ده سال توقیف بود. من که متوجه نمی‌شوم چرا! مثل همه‌ی چیزهای این مملکت که متوجه نمی‌شوم! من نسخه‌ی قاچاق فیلم را دیدم. امیدوارم سازندگان فیلم راضی باشند. حتماً هستند! اما وقتی فیلمی مانند خرس را توقیف می‌کنیم در واقع برعکس عمل کرده‌ایم. یعنی به جای این که خودِ اثر صحبت کند، نقص‌هایش بیرون بزند و طی روندی نانوشته، از قافله عقب بیفتد و به دست فراموشی سپرده شود، با توقیف آن کاری می‌کنیم که مدام جلوی چشم باشد، نقص‌هایش دیده نشود، ناخودآگاه در میان داستان توخالی‌اش دنبال چیزی، موردی، حرفی، حدیثی بگردیم، یعنی همان از هیچ، چیزی ساختن و پرداختن. این‌گونه می‌شود که فیلمی مانند خرس توی چشم می‌آید، در حالی که همان ده سال پیش هم می‌توانست برای همیشه به فراموشی سپرده شود.

معلوم نیست نورالدین روی چه حسابی این همه پافشاری می‌کند در حالی که به نظر می‌رسد چندان حقی هم نداشته باشد. او بیش از حق خودش می‌خواهد و جنگ رفتن را بهانه‌ای می‌کند برای رسیدن به چیزی که فکر می‌کند، درست است، در حالی که بی‌تعارف من به او هیچ حقی نمی‌دهم. گریه‌های او هم به‌شدت شبیه ننه‌من‌غریبم‌بازی‌ست و روی اعصاب!

از آن طرف معلوم نیست گلی چرا این‌قدر نامشخص رفتار می‌کند. مثلاً در حالی که می‌داند شوهر جدیدش، افرا، نسبت به نورالدین حساسیت دارد، باز هم به خانه‌ی نورالدین می‌رود. و تازه وقتی افرا از او دلیلش را می‌پرسد، هیچ نمی‌گوید تا کتک بخورد! خب چرا به نورالدین تلفن نمی‌زند؟! چه اصراری دارد مدام به خانه‌ی او برود؟!

حرکت پایانی افرا هم به همین دلایل که گفتم، و البته دلایلی دیگر که توضیح دادنش هیچ سودی ندارد، به هیچ عنوان قابل درک و فهم نیست. او به‌درستی (حالا شاید کمی اغراق‌شده) با نورالدین چپ می‌افتد. اما هیچ‌گاه در قامت یک قاتل روانی ظاهر نمی‌شود تا آن حرکت پایانی را بفهمیم. حرکتی که از همان  صحنه‌ی اول فیلم لو می‌رود و حوصله‌مان نمی‌کشد تا پایان منتظر بمانیم. منتظر چیزی که می‌دانیم چیست و در عین حال هیچ جذابیتی هم ندارد. می‌ماند فیلم‌برداری علی‌محمد قاسمی که استاد نماهای حیرت‌انگیز از مناطق شمالی کشور است. نماهایی که در کم‌تر فیلمی نمونه‌اش را دیده‌ایم.

خرس مانند شخصیت‌هایش که در مه غلیظ دوروبرشان ناپدید می‌شوند به‌سرعت فراموش خواهد شد. اگر ده سال پیش این اتفاق می‌افتاد، لااقل سازندگانش اذیت نمی‌شدند. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوسه

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ هفتادوسه

  • نام فیلم: هفت‌ونیم
  • کارگردان: نوید محمودی
  • محصول: ۱۳۹۷

دختری افغان به نام شبانه، راز هولناکی در گذشته‌اش دارد که می‌خواهد آن را با نامزدش در میان بگذارد… نگار نمی‌خواهد درخواست مادر مهراب را مبنی بر این که پیش از ازدواج نزد دکتر زنان برود و تست بکارت بدهد اجابت کند … فرشته، پنهانی به دکتر زنان مراجعه کرده تا مدرکی درباره‌ی باکره بودنش برای خانواده‌ی همسرش آماده کند. این در حالی‌ست که بهزاد، نامزد او، سرزده وارد مطب می‌شود … نیلوفر به محل کار پدرش در گاوداری می‌رود تا با او رازی را در میان بگذارد؛ رازی که سال‌ها پنهانش کرده بود … ناهید به خانه‌ی سالار می‌آید. او با سالار ازدواجی قراردادی انجام داده بود تا بتواند پاسپورتش را بگیرد و نزد نامزدش به آلمان برود. اما سالار در آخرین لحظه، درخواستی از ناهید دارد … راحیل خودکشی می‌کند. دوستانش او را به بیمارستان می‌رسانند. او در گذشته، عاشق برادر یکی از دوستانش بوده … سعید، کارگری‌ست که از دختری گل فروش، سراغ شکر را می‌گیرد. دختر به او می‌گوید، پدر شکر، دختر را در قمار باخته است …. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ شماره‌ی هفتادودو

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ شماره‌ی هفتادودو

 

  • نام فیلم: کسی نمی‌داند من اینجا هستم (Nobody Knows I’m Here)  
  • کارگردان: گاسپار آنتیلو
  • محصول: ۲۰۲۰

ممو جوان چاق و منزوی‌ای‌ست که دور از شهر و در دهکده‌ای ساحلی و زیبا روزگار می‌گذراند. او در رؤیای خوانندگی است و برای تحقق آن، هنگام نوجوانی در مسابقه‌های استعدادیابی هم شرکت کرده بود. اما اتفاقی تلخ، رؤیای خواننده شدن را از او گرفت و کارش را به انزوا ‌کشاند …

ایده‌ی جالبی دارد که البته از پس آن برنمی‌آید. زیادی کند و کشدار به نظر می‌رسد و تا به آن نقطه‌ی گره‌گشایی جالب فیلم برسیم، دیگر خسته و درمانده شده‌ایم. سکوت و کم‌حرفی ممو، نشان از گذشته‌ای تلخ و عجیب دارد. فیلم سعی می‌کند در پس داستان خود به برنامه‌های استعدادیابی که گاهی از جوان‌ها سوء استفاده می‌کنند و زندگی‌شان را به قهقرا می‌کشانند هم سقلمه‌ای بزند. صحنه‌ای که ممو بر اثر یادآوری خاطرات تلخ گذشته، استفراغ می‌کند و مایعی بنفش‌رنگ و زیبا بالا می‌آورد، صحنه‌ی عجیبی‌ست.

.

(بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم